بچه ها من خواهرم مریض بود یه شب تا صبح من پیشش بودم بیمارستان خلوت بود نسبتا قسمت اورژانس بودیم ما
.. بعد یه پسره ای پرستار بود خیلی خوشتیپ و خوشگل بود فیسو هیکلش .. در نگاه اول دخترا رو جذبش میکرد
من خودم اینجوریم که حس میکنم آدمای خوشکل باشخصیت و مغرور طور هم هستن
این اصلااا اینجوری نبوود 😂 من رو صندلیا نشسته بودم فقط اداهای اینو نگا میکردم
فک میکرد مرکز توجهه و همه عاشقشن هی ادا اطوار درمیآورد😂😂 من مونده بودم بخندم یا برا خواهرم ناراحت باشم
هی دست میکرد تو موهاش بعد دستشو میذاشت زیر فکش ریشاشو دست میکشید .. جلو این شیشه شفافا که عکسشون دیده میشه هی میرفت جلو اونا خودشو نگا میکرد پاهاشو بیشتر از عرض شونه هاش باز میکرد که استایل بگیره سرشم میبرد بالا خودشو نگا میکرد😐 بعد با دخترا که حرف میزد صداشو کلفت و باکلاس میکرد 😂 وای قشنگ معلوم بود داره ادا درمیاره
ابروهاشو میبرد بالا هی که جذاب بشه مثلا😂😂
بعد من رفتم رو تخت خواهرم دراز کشیدم که بخوابم دیگه
ایستگاه پرستاری دقیقا رو به رو ما بود
تا صبح پرستارا هی غیبت میکردن از همه در حرف میزدن منو که اصلا خوابم نبرد
همه حرفاشونم ناله از حقوق کمشون بود آخرم نفهمیدم حقوقشون چنده
بعد یه دختره میگفت به مینا گفتم یه ماه بره درمانگاه کار کنه صفرم باشه یاد میگیره همه چیو، مگه ما تو دانشگاه درس خوندیم همش با تجربه به دست میاد
یکی دیگم میگفت من میخوام برم معدن تو کار ثبت اسناد اونجا حقوقش خیلی بالاتره
چقد راحت بودن دخترا با پسرا خیلییی راحت حرف میزدن .. باور کنید تا صبح اینا هیچ کاری نکردن فقط حرف میزدن و بلند میخندیدن
نمیدونم پس چرا همه میگن پرستارا کارشون زیاده و استرسو فلاان😐
صبحش اومد رگ بگیره همون پرستار.. خواهر من داشت دررررد میکشید و گریه میکرد این پرستاره ازونور با همکارش هی حرف میزدو میخندید😑 دلم میخواست بگیرم بزنمش مردک چندشو با اون اداهاش