2777
2789
هانا جان شاید لوس نیست شاید ترس داره از تنهایی دخترم از پارسال توی خونه تنها موند یک روز کاری کامل ولی از چهار سالگی پیش میومد که سه ساعت توی خونه تنها باشه یادم سال 90 بود اولین باری که سه چهار ساعت تنها موند ولی خدا کنه همیشه بچه ها اینطوری بمون و هیچ وقت ترس سراغشون نیاد آخه همکارم پسرش قبلانا میموند ولی الان دو هفته است نمیمونه و گریه میکنه همش تو حیاط هست و هی میگه یکی تو خونه راه میره یکی میزنه روی میز یکی جلوم نشسته دوستم میگه اینقدر که پسرم گفته خودمم دارم میترسم از خونمون
من نمیدانم چرا حضرت دوست لطف ویژه ای دارد به من ...شکرت ای حضرت دوست
اما این رفیق بازی هم بد معظلی ها مثل دخترای ناز پری دختر من نامه مینویسه قلب میکشه فلش میزنه اوووووووه اینقدر اینکارها رو میکنه یکتا جان چه خوب بود خواهرم بودی همیشه در کنارم بودی یکتا و روژین خواهران خوبی هستن خخخخخخ ستایش عزیزم دلم برایت تنگ شده امیدوارم هرجا هستی شاد باشی و بخندی و دل و قلب جینگولی میکشه بعدشم اصرار اصرار که من برم خونشون نامه ام رو بهشون بدم کلا دوست داره همش وقتش رو با دوستاش بگذرونه و یا اونا بیان یا خودش بره چقدر هم که من وقت میکنم ببرمش همیشه بهش میگم قرار مهمونی هات واسه جمعه با پنج شنبه بذار
من نمیدانم چرا حضرت دوست لطف ویژه ای دارد به من ...شکرت ای حضرت دوست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام و خسته نباشید به همه مامانهای گل کلاس اولی... جشن الفبای پسرم هفته گذشته برگزار شد، کلی به همشون خوش گذشت. عمو موسیقی و صندلی بازی و نمایش عروسکی و جایزه و خوردن کیک و خواندن سرود خداحافظی و هدیه به معلم و خوردن ناهار در کنار مادرها ... از 27 اردیبهشتم که گفتن دیگه نیان بچه ها و چهارشنبه هم باید بریم کارنامه بگیریم! از شنبه هم پسرم خونه تنها میمونه. شبها دیر میخوابه و حدود ساعت 10:30 بیدار میشه. توی یه سینی براش ساندویچ نان و گردو پنیر آماده میذارم. توی یه ظرف مغز آجیل و کیک و کلوچه و چوب شور و طبقه اول یخچال هم میوه براش آماده میکنم با یه لیوان شیر. ناهارشم صبح تو ظرف دردار میذارم تو ماکرو ساعت دو بهش زنگ میزنم که دکمه رو بزن و غذات رو گرم کن. هر یک ساعتم بهش زنگ میزنم و یه 5 دقیقه ای باهم حرف میزنیم! تمام ماشین کنترلی و اسباب بازی های مورد علاقه اش رو هم پایین تختش گذاشتم که یه وقت نخواد بره بالای کمد و خدای نکرده اتفاقی بیفته! در خونه رو هم روش قفل میکنم و یه کلید یدکی جاش رو بهش نشون دادم میذارم که در صورت نیاز فوری بتونه در رو بازکنه! کنار در یه چهارپایه کوچولوهم گذاشتم که اگر کسی زنگ زد از چشمی بتونه ببینه کیه! خلاصه فعلا سه روزه که مونده و هیچ مشکلی نداره! البته هی بهش میگم تو بزرگ شدی و من به تو افتخار میکنم و از این حرفها که اون حس بزرگی رو بهش یادآوری کنم! شماهم از تجربه تنها موندن بچه هاتون بنویسید. موفق باشید!
*** نیستی و بهار هم بی تو ...سوء تعبیر یک زمستان است...!***

گل آذیــــــــــــــن جون به نکته خوبی اشاره کردی با حرف واقعا اعتماد بنفسشون بالا میره و باور میکنن که بزرگ شدن و موندن توی خونه چیز وحشتناکی نیست دختر من که خودش زنگ میزنه کارش رو میگه ولی تا من بزنم ..انگاری صدام یاد آورده دستشویی براش مامان مامان میخوام برم دستشویی خخخخخخخ انگاری من و دستشویی یکی هستیم براش راستی مامانای که میخوان بچه رو تنها بزارن یادتون باشه اوایل مستقیم بهشون نگین ممکنه جبهه بگیرن .. به هوای سوپری به هوای حمام به هوای شستن حیاط از این کارهای ریز ریز شروع کنید
من نمیدانم چرا حضرت دوست لطف ویژه ای دارد به من ...شکرت ای حضرت دوست
تنها موندن یه مهارت هست که بایدکسب بشه و اموزش داده بشه از زمانهای کم با تشویق شروع بشه درسته با اون دوستم موافقم که نیاز شرط اصلیشه ما این نیاز را نداشتیم و خانواده دم دست داشتیم هر زمان که لازم باشه بره اونجا و پدرشم با تنهاییش موافق نبوده تا به حال. به هر حال ممنون از دوستای عزیزم که باهام همفکری کردند بزررگترین خوبی که داره اینه که وقتی نظرات شما دوستان مهربان را میخونم فکر میکنم دوستایی دارم که ندیدمشون اما وجه مشترکی باهاشون دارم و برام از وقت ارزشمند خودشون میذارن و نظرشون را بیان میکنن. ممنون که برای احساس من ارزش قائل شدید.
آرامش هست، شادی هست، رقص هست، خدا هست.
دوستانی که بچه متولد 86 دارید کمک پسر من امسال کلاس اول بود.از اول سال تقریبا خوب شروع کرد.الان داره خیلی اذیت میکنه.در حدی که وقتی دارم باهاش کار میکنم اونقدر عصبی میشیم که من داد میزنم . اون گریه میکنه وقتی ریلضی حل میکنه اون قدر خودش رو به خنگی میزنه و جوابای پرت میده که گاهی فکر میکنم دور از جونش مشکل ذهنی داره دکتر بردم میگم کاملا سالمه بعضی وقتا با خودم فکر میکنم سال دیگه نزارم بره کلاس دوم و دوباره بزارمش کلاس اول. پدرم گفت سنش کمه نزار بره مدرسه. ولی خانواده شوهرم اعصابمونو برای این کار بهم ریختن و هر روز زنگ میزدن و ........ من گذاشتم بره....کاش گوش کرده بودم پسرم متولد آخر مرداد 86 هست.احساس میکنم کلاس اول براس زود بود.خیلی امسال اذیت شدم.ظرف مدت 3 ماه اول سال نصف موهام سفید شد از بس حرص خوردم ناگفته نمونه هر وقت مامانم باهاش کار میکنه همه چی رو درست جواب مبده ولی با من که هست فقط غلط و غولوط جواب میده آخر هم کار به دعوا و گریه میکشه.به هیچ کار هنری و فوق برنامه ای علاقه نشون نمیده.....فقط و فقط وفقط بازی و تماشای سی دی اونم بن تن بی صاحاب دیگه خسته شدم ....بریدم.....بگید چیکار کنم داریم هر دومون عصبی میشیم
**فروشگاه جینگیل پینگیل** http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1264440&postID=49671905
مامان ساغر جان من که از مدارس مخصوصا منطقه 5 هیچ خبری ندارم. منطقه 6 تعریف مدرسه ایمان خیابان فلسطین رو شنیدم. مامان طه ، درکت میکنم و متاسفم . نمیدونم چی بگم پرنیان من خیلی با علاقه درس گوش میده و همیشه معلمش ازش راضی بوده اما تو خونه کافی بود اون موقع که من باهاش درس کار میکنم انجام نده و بازیگوشی کنه . قاطی میکردم . باباش باید وساطت میکرد. باید صبور بود با این طفلی ها اما چجوریش رو نمیدونم تو خونه خودمون متوجه شدم وقتی تلویزیون روشنه کنترل بچه ها از دستم در میره. وسطهای سال تحصیلی بود که ماهواره رو قطع کردیم این آخری ها که اصلا تلویزیون نداشتیم حتی خودمون اصلا نمیذاشتم روشن بشه خواهرم هم این رویه رو در پیش گرفت شوهرش عاشق برنامه های ورزشی و اخبار بود اما اونا هم به خاطر پسر شیطونشون تلویزیون ممنوع شد و خیلی راضی بود
مامان طاها خوب دقت کن به نوشته هات وقتی مامانت کار میکنه و سوالی میپرسه عالی .... یعنی مشکل از شماست ...احتمالا یا لجبازی با شماست و میخواد حرصتون رو در بیاره یا در شرایط مناسب ازش سوال مربوطه رو نمیپرسید و اونم الکی جواب میده شرمنده ها اینطوری گفتم آخه پسرت از نظر سنی شش سال تمام بوده دفترچه سلامت رو بهش دادن پس تمام شرایط بچه کلاس اولی رو داره ببین شرایط شما چطوری که اینکار رو میکنه راستی اگر نیاز به موندن تو کلاس اول داشته باشه معلمش باید تشخیص بده و بگه ... تو کلاس دخترم امسال یکی داشتن که پارسال هم کلاس اول بود و دیر آموز بود
من نمیدانم چرا حضرت دوست لطف ویژه ای دارد به من ...شکرت ای حضرت دوست
علت دقیقیش نمی دونم چیه مامان طاها بهتر بود نمی رفت کلاس اول ولی حالا دیگه رفته فکر کنم صلاح نباشه دوباره اول رو بخونه نهایتا معلم بگیر باهاش دو ماهی فارسی و ریاضی کار کنه خودت هم روانخوانی و دیکته باهاش کار کن

هیچ چیز برای آنهایی که می اندیشند، مُقدس نیست و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نقد نشود
سلام بر همگی گل آذین جون منم همینکار و میکنم لقمه رو آماده میزارم تو سینی قبلا تنقلاتم مثل کیک وکلوچه واینچیزها هم میزاشتم ولی دیدم هم باعث میشه که ناهار ونخوره هم دو تا دندونهاش خراب شده وباید پر بشه برای همین تنقلات وحذف کردم ومیوه وشیر براشون میزارم از اسباب بازی نگو که دیگه حتی یه دونه سالم نمونده چون همه دم دستشونه تا راحت بازی کنن خدای نکرده نخوان چیزی بردارن بیافته سرشون پسر بزرگ من چند سال قبل هم تجربه تنهایی رو داشت حدود 4 سالش بود اونم به اصرار خودش من اصلا نمیخواستم ومیترسیدم ولی خودش میخواست تنها بمونه یه مدت نرفت مهد وتو خونه موند تا اینکه یه بار برق خونمون قطع شد وتلفن نداشتیم(الان گوشی بیسیمی رو برداشتم از این معمولیها گذاشتم که برقم میره قطع نشه ) دیگه ترسید وتا یه سال به هیچ عنوان تنها نموند ولی خداروشکر الان دیگه تنها میمونه وحتی پسر کوچیکم که الان 4 سالش هست حدود 6 ماه هست که مهد نرفته وتنها مونده خونه از دی ماه در مورد مدارس منطقه 5 هم من شناختی ندارم تو همین نی نی سایت یه سرچ کنی بالاخره یه چیزی صد در صد پیدا میکنی مامان طه جون منم مثل دوستان معتقدم پسرتون سن مدرسه اش بوده اصلا زود نبوده وتو کلاس پسرم خیلی هامتولد شهریور ومرداد 86 بودن واومدن مدرسه به نظرم پسرت از شما میترسه وبهتره شما اصلا باهاش کار نکنی اعتماد به نفس پسرت ومیگیری و همه بچه ها بعد عید نسبت به درس دلسرد شدن وتنبلی میکنن پسر منم بازی وبه درس ترجیح میده برای مشق نق میزنه خو بچه اند دیگه
ممنونم از همه دوستان خوبم خوندن نظراتتون باعث دلگرمیم میشه معلمش ازش راضیه وتست هوش هم بردمش خیلی عالی بوده ولی دلیل این کاراشو نمیفهمم همه میگن داره لجبازی میکنه از حرص خورن تو خوشش میاد مامانم معلم بازنشسته هست و اونم از ش راضیه میگه وقتی خونه ما میاد همه چی رو خیلی عالی جواب میده دیروز بهش گفتم چرا درست جواب نمیدی گفت دوست ندارم با تو کار کنم .مامانی بهتر بهم یاد میده مثل خانم معلمم میمونه مثل مدرسه باهام کار میکنه اینم از بچه های وروجک این دوره زمونه مامان ساغر جون خوب یاد میگیره ولی هر چی رو که دلش بخواد و دوست داشته باشه یاد میگیره همسرم هم میگه توقع زیادی داری ازش بزار به حال خودش شاید باورتون نشه با من و پدرش کلاس زبان میومد چون نمیتونستم جایی بزارمش.....بعد از دو جلسه سوال که میپرسیدن این زودتر از همه جواب میداد ولی حالا داره اینجوری میکنه
**فروشگاه جینگیل پینگیل** http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1264440&postID=49671905
پسر منم متولد تیذ 86 نگرانی نداره پسرا بازیگوشن از اول نزار بخونه زده میشه/من پسرم را کلاس خوشنویسی/ شنا /زبان برای تابستان ثبت نام کردم کلاسها هم از اول تیر شروع میشه تا اخر مرداد که خیلی خوبه شنا روزهای زوج و زبان وخوشنویسی فرد /فکر میکنم کلاسهای مدرسه بهتر از بیرونه /هم با دوستای خودش هست /هم مشخص بچه چه خانواده ای هستند /هم بچه با محیط بیگانه نیست / الان پسر من چند ساله اموزشگاه زبان میره خسته شده از محیطش /ولی مدرسه را خیلی دوست داره/شنا هم خیلی خوب بلده ولی دوست دارم تابستان با دوستاش بره آب بازی کیف کنه /پسر من عاشق شنا کردن ولی از کلاس موسیقی متنفره کاش علاقه داشت/امروزم روز اخرشونه ولی با تمام خوبی وسختیاش که داشت تمام شد احساس میکنم پسرم مردی شده واسه خودش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز