2777
2789
عنوان

تنبلی موقوف ( پایان دادن به حالتهای افسردگی و سستی و بیحالی در زندگی)

| مشاهده متن کامل بحث + 578629 بازدید | 5287 پست
عروسک جان به نظر من شما یک تازه عروس جوان هستید که هنوز در وادی عشاق به سر می برید.
چند ماهی طول می کشه تا این خستگی ها، بی خوابی ها، کم بشه ( چشمک)
ما هم این دوره را گذرانده ایم.
مطمئن هستم بعد از گذشت چند ماه می تونی خودت را برای درس خواندن آماده کنی و موفق هم بشی.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من قبلا ( 5 سال پیش )ورزش میکردم. مرتب کلاس میرفتم. خیلی با نشاط بودم و کلی کار انجام میدادم. از سرکار رفتن و مرتب به خونه زندگی رسیدن گرفته تا کلاس زبان و تخصصی رشته ام رفتن و حسابی زبان خوندن. همیشه شامم آماده بود . غذاهای حسابی که کلی وقت میذاشتم.

فکر کنم خونه موندن حال آدم رو خیلی خراب میکنه.
من الان هفته ای دو روز آموزش شنا میرم خیلی روحیه ام بهتر شده. اما بدنم خیلی خسته میشه. میخوام آمادگی جسمانی برم تا بدنم دوباره قدرت سابقش رو پیدا کنه. وزنم هم کم شه.

خودم ورزش میکنم فایده نداره. چون آدم میندازه پشت گوش اما کلاس یه فرصتیه که آدم هم بیرون بره و از انزوای خونه دربیاد هم ملزم میشی مرتب ورزش کنی چون پول دادی . البته دنبال کلاس با قیمت مناسب میگردم.
این تنهایی و انزوا هم آدم رو اذیت میکنه.
راستی من منظورم این نبود که بیرون خوب لباس خوب می پوشم خونه نه..
بلکه سال گذشته من دخترم به دنیا اومد و به خاطر شرایطی که داشت (مشکل قلبی) خیلی بقرار بود و من به قدری درگیرش شدم و وابسته بهش که اصلا زیاد بیرون نمیرم که بخوام به لباس پوشیدن بیرون فکر کنم
اما توی خونه هم فرصت رسیدن به خودم رو نداشتم
سلام به همگی

من هم مدتهاست بعد از استعفا از محل کارم نه تنها بهتر نشدم بلکه بدتر شدم
و از وقتی پسرم به دنیا اومده خوب باز بد نبود ولی بازم حالتهای افسردگی را داشتم و هر از گاهی خونه9 به هم ریخته بود
ولی از وقتی دخترم اومده با وجود اینکه خیلی بهش وابسته هستم و دوستش دارم (آخه ناخواسته باردار شدم)
ولی حالتهای افسردگیم بیشتر شده به خصوص بعد از زایمان

من هم میخوام خیلی خوب بشم پسرم سه سالشه و داره میره تو چهارسال من خودم نمیتونم باهاش رنگها و زبان را کار کنم و وقت نمیکنم و به حرف من هم گوش نمیکنه
به نظرتون مهدکودک بره خوب میشه
خیلی خیلی خیلی شیطونه و اصلا به حرفم گوش نمیکنه
و من اگر خونه را تمیز کنم سه سوته به هم میریزه
من قرص سروکسات مصرف میکنم که باعث بی اشتهاییم هم شده و تقریبا 6 کیلو کم کردم
ولی خیلی دیگه باید وزن کم کنم

بیاین به هم کمک کنیم

شادی جون عزیزم حالت خوبه من میخوام قرصام تموم بشه بعد برم دوباره پیش خدر زاده
اگر خواستی میتونیم با هم بریم چون دکترش خیلی خوبه

من یه مدت آلانزاپین و بوروپیودون هم مصرف میکردم و به مراتب خیلی بهتر از سروکسات بود
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/من اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
http://www.ninisite.com/clubs/chat.asp?clubID=9111&ChatDate=22-3-1390

این مطلبی هست ازکلوپ من
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/من اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
سلام

عروسک جان بله متخصص روانپزشک هست و مطبش هم تو امیر آباد هستش اگر خواستید شماره ش را هم میگذارم البته از 118 و یا کتاب اول هم میتونی بگیری ایشون بیمارستان شرکت نفت هم کار میکنند
من خیلی دوستش دارم خیلی مهربون و خانمه و خیلی صبوره


الناز جان دعوتت کردم خانمی
فقط هرکس که میخواد بیاد داخل کلوپ بدونه که اینجا چت و اینا نمیکنیم مگر اینکه من آنلاین باشم یا بقیه
اینجا هر کس مطلب خوبی داره میگذاره من چون موسس کلوپم خیلی مطلب گذاشتم
برای همین هم از اعضا و یا حتا کسایی هم که عضو نیستند میخوام اگر کلوپ را از اول تاسیسش مطالعه کرده باشند تمام مطالب مربوط به آئین زندگی و همسر داری را بیشتر من رفتم مطلب پیدا کردم و گذاشتم
برای همین خواهانم که از این به بعد هر کس مطلب خوبی یا معرفی کتاب و ... داره بگذاره
مرسی
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/من اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
شادی جوون خیلی متاسفم بخاطر بیماری دخترت. امیدوارم الان دیگه مشکلی نداشته باشه.
پس همه ما به نوعی دلایلی برای این حالتهای افسردگی داریم.

شادی جون کاملا حق با شماست داخل خانه ماندن این مشکلات را تداوم می بخشه.
بیرون آمدن از خانه بهردلیلی روحیه را عوض می کنه.
البته اگر این هوای آلوده حال و نفسی برایمان بگذارد.

نمی دونم چه جور ورزشی را دوست داری؟ اگر ورزشهایی مثل ایروبیک را می خواهی الان بیشتر مراکز دولتی مثل سالن های ورزشی الزهرا حتی سانس های رایگان هم دارند.
کسانی هم که خودشان کارمند مراکز دولتی یا همسرشان کارمند باشد معمولا می توانند ازا مکانات رفاهی وزارتخانه ها استفاده کنند.
من تهران هستم اینجا برای کلاسهای بدنسازی با دستگاه ماهیانه چهل و پنج تومان تا پنجاه و پنج تومان می گیرند. البته جلسه ای هم می توانیم برویم هر جلسه سه ساعته پنج تومان.
من هم هر وقت بچه هایم بیمار می شوند تا مدتها دپرس و افسرده هستم.

مثل حالا که دخترم لثه هایش بی دلیل عفونت کرده و دکتر گفته احتیاج به جراحی داره.

راستی اگر دکتر دندانپزشک اطفال متبحر سراغ دارید بهم بگید یا مراکز دندانپزشکی که کارشان خوب باشه.
مامان ماهان عزیز امیدوارم بتوانیم اینجا با کمک هم مشکلاتمان را تا حدودی حل کنیم. همانطور که قبلا هم گفته ام باید شیوه زندگیمان را تغییر بدهیم.
من هم سالها داروهای ضد افسردگی مصرف می کنم. یک سالی هست که دارم روی خودم کار می کنم البته تا حدودی هم موفق بودم.
من هر دو بارداریم ناخواسته بود. اولی را زود باهاش کنار اومدم چون بچه اول بود. ولی دومی را ماجراها داشتم.

من در شرایطی برای دومین بار باردار شدم که دو هفته بود که داروهای ضد افسردگی را شروع کرده بودم. همزمان هم از قرص ضد بارداری استفاده می کردم ال دی می خوردم.
اصلا باورم نمیشد که باردار شده ام. حالتهایم کاملا برایم مسجل کرده بود که باردارم ولی نمی خواستم قبول کنم.
وقتی جواب آزمایش را گرفتم شوکه شدم. طوری که نفسم داشت بند می آمد. به هر دری زدم تا سقطش کنم همسرم هم موافق سقط بود.
چند ماهی بود که متوجه شده بودم پسرم بیش فعاله. و دارو مصرف می کرد. به هر دکتری مراجعه کردم قبول نکردم. آخرش یکیشون اسم یک امپول را داد که گفت با زدنش به خونریزی می افتی و بعدش هم می توانی سقط کنی. آمپول را با هزار مکافات گیر اوردم . هیچ کس را پیدا نمی کردم که بیاد خانه برایم بزند. وقتی هم یکی را پیدا کردم درست ساعتی که قرار بود بیاید پیشمان شد. القصه یک خانمی که ماما بود و من اسمش را گذاشتم دستی از غیب. درست وقتی می خواست آمپول را برایم بزند برایم با قرآن استخاره کرد که جوابش من را منقلب کرد. یادم نیست که چه سوره ای بود ولی معنی آیه به صراحت این بود که دارم گناه بزرگی مرتکب می شوم و تاوانش را خواهم داد.
بچه را نگه داشتم . و حالا یک دختر چهار ساله است که با وجودش به مادر بودنم افتخار می کنم
در حقیقت من بخاطر دخترم هست که دوست دارم یک مادر شاد، فعال، با انرژی، عاقل، با کلاس، زیبا، با شخصیت، خوش هیکل، با معلومات و .... باشم.
دختر من مادر فرداست .
ما پرورش دهنده نسل ها هستیم.
پس چه بهتر که بهترین ها را پرورش دهیم تا آنها هم ادامه دهنده راه ما باشند.

بیایید بکوشیم دیروزمان را فراموش کنیم و امیدوار به فردا باشیم.
کاملا باهات موافقم نیکی جان. نقش مادر اینجاست که پررنگ میشه. واقعا شاد یا افسرده بودن ما چقدر رو سرنوشت نی نی هامون تاثیر داره
***زندگی کن و بخند***فقط به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند***
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792