2777
2789
عنوان

تجربه درمان افسردگی خودم.

| مشاهده متن کامل بحث + 852904 بازدید | 4297 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یکی منو لایک کنه بعدا بیام بخونم فردا امتحان دارم از شدت استرس تهوع گرفتم خدابگم چی کارش کنه یکی ا ...


https://www.aparat.com/v/Ia0yr/%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%B1_%D8%B4%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D8%B2_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4

خواهش میکنم. عزیز خواهرم خودم پارسال بعد زایمان افسردگی اومد سراغش ایشون هم خیلی حالش بد بود با همین ...

یه بار دیگه امتحان میکنم

ممنون از دلگرمیت

ائلونممیش دن قاباخ حتما خانیمیزین اوزون صابینینان بیر یوون  منیم اؤزومون سندرم اَت آجیلیغ بیقرار واردی دیلیمده  آنامین بویوح معجزه‌سی خمیر پیتزا سیز پیتزا جورلماخدی  آنامین معجزهسی بویودیکی دییر من هشواخ کیشین یانندا یاتمازدیم اوزوده 10دنه اوشاخ دوغموشدی  بیر پارا قین آنالاردا واردیلارائله گلین لرینه جیجیح(حسادت) ائلیلر ائلبیر اؤزلری گئدجادیلار اوغلانلارینا  

قبل از خواب ریلکسیشن  و تنفس عمیق داشته باشید.

  قبل خواب یه ذکری بگید تا خواب تون بره. 

خسته به رختخواب برو. 

اگه قبل خواب دفع داشته باشی بهتر میخوابی. راهش اینه که زود ‌ غذا بخور یه ساعت بعد غذا آبجوش بخور یه خرده تو خونه راه برو کمک به روده ها و دفع میشه. 

اگه حوصلت بیا با وضو بخوابی خیلی عالیه. 

من خدا را شکر الان یکسال خواب شیرین دارم تا اذان بدون هیچ دارویی

با شکم پر نخواب خوابت خیلی خوب نیست. خواستی یه  کم فقط رو بالا دراز بکش.

زودتر بخواب. تا بین الطلوعین بیدار باشی. خواب اون موقع خوب نیست.

من اهل زود خوابیدنم استثناء امشب😂

شبا فصل سرد غذای شبت مقوی باشه بهتر میخوابی. 

. شب اصلا اصلا به هیچ عنوان غذای فست فود و طبع سرد نخورید. خیلی مهم. 

اگه غذای گرم خوردی صبح بهتر بلند میشی. 



شبهایی بود  که درونم غوغا بود و من نمیتونستم بخوابم میترسیدم.  اینقدر تو خونه راه میرفتم. یک ساعت گاهی هم شربت عسل داغ ميخوردم.  بدنم گرم میشد و آرومتر  میشدم. بعد میتونستم کمی بخوابم.  

اصلا باورم نمیشد که یه شب بشه راحت خوابید ولی خدارا شکر  الان میتونم. 

روز با فعالیت خودتونو خسته کنید. هوا خوب بود شب برید پیاده‌روی. 

شبا تو یه جمع حضور داشته باشید از فکرای منفی دورتون میکنه. خوابت  خیلی بهتر میشه. خوابتون درست بشه شما سالم میشی

خواهش میکنم  دورهمی های ساده درست کنید هی بهونه نیارید. با یه املت میشه یه شب یه دورهمی قشنگ داشت. 

زنگ بزن یکی بیاد خونت. خواهری مادری دوستی همسایه تنهایی  پیرزنی  بچه ای. یه چیز ساده باهم بخورید.

یا غذاتو بر دار ببر  خونه یکی .

 ببین چقدر اون شب شیرین میشه.

 


از بس تنها نشستی  وحشت اومد سراغمون.


دلی را شاد کن تا خدا دلتو  شاد کنه.

سالی که درمانمو شروع کردم  صبح که میخواستم بلند بشم موقع بیرون آمدن از رختخواب بدنم خیلی خواب میرفت. کلا دستام بیحس بودن. منم میترسیدم چی شده. هزار فکر  خیال میکردم. خصوصا پاییز و زمستون. 


  فهمیدم از شدت سردی تنم هست. 

در  افسردگی  سردی بدن و مغز بالا میره. 


. اینقدر بیحس میشدم که نمیتونستم راه برم.

 

خلاصه یه راه پیدا کردم. 

 شبها قبل خواب یه قاشق عسل ميخوردم  گاهی هم یه قاشق روغن زیتون. 

باید بدنمو از درون  گرم میکردم اینقدر بی حس ن‌شه.

یه فلاکس آبجوش بالا سرم میذاشتم و  یه لیوان  که توش دو قاشق عسل گاهی نبات بود و بعد میخوابیدم.

. به محض اینکه بیدار میشدم با همه بی حالی و ضعف  و ناتوانی  یه کم شربت عسل درست می کردم و ميخوردم  بلافاصله من از اون حالت بی حسی خارج میشدم و میتونستم حر کت کنم. وگرنه نمیتونستم بلند بشم  و وضو بگیرم واسه نماز صبح  یا سایر کارهای روزم. حالت فلج بودم بیحس بیحس 

این کار شش ماه ادامه داشت. حتی ‌شب هایی بود که مجبور بود برم خونه مادر شوهر م که تنها بود بخوابیم من تشکیلات فلاکس آبجوش و عسلم به راه بود. گاهی بلند میشدم نصف شب غذا ميخوردم چون واقعا بدنم  به شدت صعف داشت. 

هر چه بود شکر خدا جواب داد و من بدنم از سودا و مواد زاید شسته شد و الان دیگه خبری از اون بی حسی ها نیست و صبح  فرز بلند میشم. الهی شکرت.

یه خاطره دیگه که فهمیدم ‌ شبها رفتن تو جمع چقدر  خوبه. ماه رمضونی بود و خیلی کلافه و سردر گم بودم . اون موقع  هم تازه شروع کرده بودم نماز  مغرب برم مسجد محلمون.

من اون شب به شدت بد حال بودم  تو مسجد خانمها اعلام کردن  دوساعت بعد افطار قرار مسجد توسط خانمها جارو بشه. 

خلاصه من دو ساعت بعد افطار  که موقع نمیتونستم روزه بگیرم.  من حال  خیلی بدی که داشتم رفتم مسجد با نامیدی. 

اون شب دسته جمعی با خانمهای دیگه ما مسجد رو جارو کردیم  و هی اونا بلند بلند صلوات فرستادن خیلی جو قشنگی ‌شد. 

  اون شب  یکی از قشنگترین ‌شبهای  من شد. و استرسم دود شد رفت هوا. وقتی اومدم خونه خیلی پر انرژی و شاد بودم. 

عزیزم خودتو از  جمع جدا نکن. از جمع جدا بشی  میشی گوسفند تنها تو بیابون. گرگ استرس و غم ميخوردت.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز