من به عدد سنم کمه از درون از ظاهر داغونم
ببین خاله من ۷ماهه دوقلوپسرش مردن دیدش زنده بدنیااومدن بعدمردن اول یکی دومی فرداش الان میگم خاله میترسم تااخرعمربسوزم توچطورتحمل میکنی میگه خدادوتاشوگرفت درعوض یکی یکی دادالانم اون براش خاطره بد میگم خدادخترموبرگردون بمونه یه خاطره بد
دخترای همسن من بخودشون میرسن یپاشون ارایشگاه انوقت من بدبخت ۵ماه درکیف ارایشم بازنشده ازوقتی رفت بخودم نرسیدم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز