چند وقته میره از کجا شروع کردید الان قشنگ بلده بزنه؟
توی ی خانواده گرم و صمیمی ی پدر و مادری بودن که ی پسر خوبی داشتن این آقا پسر ی روز ی کار بدی کرد پدر مادرش فهمیده بودن که کار بد کرده و ازش توضیح خواستن پسر قصه ما با خودش فکر کرد چجوری بگه به پدر مادرش ایا دروغ بگه؟ آیا گریه کنه و چیزی نگه؟ آیا بدون گریه و بدون ترس راستشو بگه؟ خلاصه تصمیم گرفت سرشو بالا بگیره و بدون هیچ گریه ای به پدرمادرش راستش رو بگه و نترس وقتی برای پدر مادرش گفت چون راستش رو گفته بود پدر مادزش بهش گفتن که تو پسر گل ما هستی و اگر بدترین کار اشتباه رو هم انجام بدی ما باز هم دوست داریم و هیچوقت تنهات نمیذاریم ولی بخاطر کار اشتباهت یکم ناراحت و دلگیر میشیم و چون راستش رو گفته بود کلی پدر مادرش خوشحال شدن ک پسرشون راستگو هست و اونو بغل کردن و بوسیدن و براش توضیح دادن که اگر این کار اشتباه رو انجام بده چقد بد میشه
دست آخر نظزشو در مورد قصه بپرسید
خواهش میکنم
رفتارتون رو اصلاح کنید بذارید بفهمه اگر اشتباه کنه از طرف شما طرد نمیشه
بچه اگر الان اشتباه نکنه و همش بترسه و کاری رو از تزس اینکه اشتباه انجام نده بعد چطور میخواد ب خونواده رو بگزدونه و اونوقت ک ب مشکل میخوره
نکران نباشید الان مث شاخه ظریف درخت و قابل تغییز هنوز تنه تنومند نشده
عزیزم من واقعا رنج میبرم از نترس بودنش
شما تو شرایط من نیستی درک نمی کنی
کلا من خیلی امر و نهی نکردم
یه زمانی اظطراب جدایی داشت
بازی درمانی بردم از اون زمان کلا تغییر کرد
در کل چون قبل مدرسه باهاش کار کردم از مدرسه نمی ترسه چون بلده اعتماد به نفسش خوبه
معلم ها رو دوست داره چون همیشه باهاش خوب بودن
ولی اذیت های فراوانی هم تو خونه هم بیرون داره که اصلا دوست ندارم
حاضرم ترسو باشه ولی انقدر من و اذیت نکنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز