2777
2789
عنوان

روز مادر بدون مادر(اونایی که مامان ندارن بیان تو)

| مشاهده متن کامل بحث + 17554 بازدید | 83 پست
خدایا چقدر سخته من که اصلا نمیتونم فکرش را بکنم که مامانم پیشم نباشه واییییییییییییییییییییییییییییییییی که چقدر سخته تو این 1 هفته که من بیمارستان بودم از پرستارا بیشتر دورم گشت چقدر زحمتم و کشید بعد من خر احمق بعضی اوقات چقدر بد باهاش حرف میزنم با اینکه بیشتر از خودم دوستش دارم خدا جونم من و ببخش خدایا هر چقدر من میخوام عمر کنم بردار به جاش مامانم همیشه زنده باشه.
الهی که من برا همتون بمیرم که اینقدر دلتنگ ماماناتون هستید کاش میشد خدا دوباره همه کسایی که دوسشون داریم و زنده میکرد کاش میشد....
من الان سرکار اینقدر گریه کردم که اصلا نمیتونم جلو خودم و بگیرم بعد از 2 تا عملی هم که داشتم کلی افسرده شدم.
خدا الهی که به همتون صبر بده خیلی سخته خیلی اصلا نمیشه فکرش را هم کرد ولی ان شاء الله هر چی خاکه بقای عمر تکت تکتون باشه و خدا همه مادرای مریض و شفا بده و مامانای همه را واسشون نگه داره الهی آمین.
عزیز دل مادر بعد از نه ماه انتظار و سختی الان تو بغلمی
خدا را صد هزار مرتبه شکر
خدا جونم عاشقتم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام منم یه ساله مامانم و از دست دادم 3 ماهه عروسی کردم ولی واسم عزا بود که مامانم عروسی تک دخترشو ندید الانم خیلی تنهام واقعا سخته بی مادری من و شوشوم تو تهران تنهاییم خیلی دوست دارم یه دوست خوب داشته باشم باهاش درددل کنم خیلی دلم گرفته
سلام منم مامانم وسال 86 از دست دادم خیلی احساس تنهایی می کنم

منم تو عقدم مامانم نبود واقعا درکت می کنم بعد از اون هم با رفتار بد مادرشوهر نبود مادرم را بیشتراحساس می کنم

شی شی جان چند ساله تهرانی چرا تنها؟البته من تمام فامیل کنارم هستن ولی بدتراز نبودشان هست
هرگز تسلیم نشوید معجزه ها هر روز رخ می دهند ......شاید امروز روز من باشد....بی شک
من 25 دی 1386 مامانمو از دست دادم تو مرخصی زایمان بودم بچه ام 5 ماهش بود بر اثر سرطان مرد تا عمر دارم به یادش میسوزم به یاد دردی که کشید و دم نزد به یاد اشک چشماش به یاد خنده هاش به یاد مهربونیش که دیگه کسی مثل اون نیست
آخی چقدر الان گریه کردم

شی شی جون عزیزم ناراحت نباش گلم .

خیلی سخته . چرا مامانت فوت شدد؟

واقعا کاش یه خواهر داشتی ولی ناراحت نباش اگه قابل بدونی منم جای خواهرت . هر وقت دلت گرفت بیا با هم صحبت کنیم .

مامان منم 6 ساله مریضه سکته کرده و خودم ازش نگهداری میکنم .
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
سلام دوستان
من هم پانزده ساله که مامانم و از دست دادم مامانم فقط سی وهشت سال داشت و من نه سال همیشه دلم براش تنگ میشه دلم برای خودم خیلی میسوزه چون خیلی کم از دوران با هم بودن با او یادمه.ولی توی این چند سال بابام به پای من نشت تا من ازدواج کنم ولی حالا دیگه میگه نمیتونم بابام اون موقع چهل سال داشت حالا من ازدواج کردم ویه شهر دیگه ام نمیدونم چرا خدا قسمت ما رو اینطوری رقم زده
خدایا شکـــــــــــــــــــــــــــــــرت....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز