زمانی که ازدواج کردم شوهرم معتاد نبود یک سال بعدش رفت یه شهردیکه اونجا با یکی از اقوام شوهرم هم خونه شد ازهمونحا تریاک کشید من بعد از نه سال زندگی مشترک الان بچه یک ساله دارم تازه فهمیدم از طرفی مادرش ب ازدواج ما راضی نبود حالا تقی ب توقی میخوره میگه از روزی ک این زنه اومده تو زندگی بچم زندگیش خراب شده خیلی زورم ازش میگیره میخوادبگه تو بچمو معتاد کردی پسرش همچی اش دهن سوزی نبود همیشه میزدش تو سرم که پسر من همه چیش از تو سره 😒😒😒😏😏😏من کلی ارثیه دارم از لحاظ مالی از اونا بالاتریم پدر مادرمم فوت کردن چن وقت پیس میخواسیم توافقی جدا شیم شوهزمم راضی بود گفت بچه رو هم بهت میدم پدرشوهرم اینا افتادن ب گریه کردن که زنت کسی نداره دلت برا زنت بسوزه رفتن وقت مشاوره گرفتن که ببرنمون مشاور ب نظرتون اینا میترسن من پسرشونو ول کنم برم ؟اصن نمیتونم بشون اعتماد کنم از اونموقع تاحالا هم خیلی دورو ورمو میگیرن میکن هرکمبودی داشتی ما میدیم حالا فردا میخام برم مشاور با شوهرم نمیدونم چی بگم واقعا 😭شوهرمم خیلی بده جدیدا شب میره صبح میاد میدونم میره میکشه
اگه دوسش داری بمونو ترکش بده،به خاطر بچت،سعیتو بکن اگه نه که...
مقصر اولش خانواده خودشن نه شما تریاک ترکش آسونه انشاءالله که ترک میکنه ورفتاراش درست میشن فقط یه نصیحت خواهرانه ارثیت رو بردار برا روز مبادای خودت که حداقل یه پشتوانه مالی داشته باشی که اگه یه درصد شوهرت آدم نشد حداقل از لحاظ مالی تامین باشی
یه زمین پدری دارم الان همش بهم میگن بفروش خونه بخرین بکن ب اسم خودت ک مستاجرنباشین اخه پدرشوهرم یه طبقه خونه خودشون هست بهمون میده اما من کفتم نمیرم با مادرشوهرم زندگی کنم چون قبلا باهم بودیم پدرمو دراوردن الانم که بچه دارم مطمعنم اگ برم دخالتا بیشتر میشه واسه همین ب شوهرم گفتم باید خونه اجاره کنی من اونجا نمیام
کار خوبی کردی بری پیششون مشکلاتت بیشتر میشه اگه زمینت اینقدر ارزش داره که باهاش بتونی خونه بخری بنام خودت بخر ولی احضانت بچت هم بگیر ازش بعد بفرستش کمپ وبگو از اول شروع کنیم زندگیمونو چون اگه خدایی نکرده دوباره معتاد بشه سر بچه میتونه خیلی اذیتت کنه از مهریه بگیر تا کل داراییت حتی اگه بچه براش مهم نباشه از اون استفاده میکنه اینبار جا پاتو اول محکم کن بعد خونه بگیر و زندگی جدیدی بساز