میدونی منو بخاطر عفونت چند روز هم تو بیمارستان نگه داشتن مامان ۴۸ساعت پیشم بود واقعا خسته شده بود ی نصف روز مادرشوهرم اومد پیشم فکر کن فقط ۲۴ساعت از فوت بچم گذشته اومد از کارایی که همسرم تو بارداری برام انجام داده بود و خودم هر روز قدردانش بودم گفت و از خودشو تربیتش تعریف کرد دلم واقعا شکست
چرا حال بد منو تا سه ماه اول خونریزی و استرسامو و…ندید انگار نمک رو زخمام ریختن،اونروز فقط تو خودم شکستم اما چیزی نگفتم
بعدشم همش تیکه بارم کردن و چند روز پیش بهم تهمت بی احترامی و ..زدن
منم گفتم از اون روز ازتون دلخورم،اما گفتن وا مگه چی گفتم منظورم این بود دوستت داره همسرت و اخرشم منت چندساعتی که پیشم بود و گریه هایی که برای فوت بچم کرده سرم گذاشت
بنظر شما وقت اون حرفا روز روز بود؟!