مادرهایی که بچه از دست دادین والان دوباره یا اقدامین یا باردارین و یا هم دوباره مامان شدین بیان با

وااای من ۳۳ سالمه نکنه بی بچه یائسه شم 😕 

حالا یه دونش فقط واسه من نی نی شه 🥺

اره بارداری اول واقعا سخته چطوری نی نی رو از دست دادی چند ماهه بودی 

وای من بعد نی نی سینه هام شیر کرده بود میدوشیدم میریختم دور اینقدر گریه میکردم میگفتم بچم زیر خروارها خاکه الان باید بود شیرشو میخورد😔😭 

نه عزیزم شما مشکلی نداری که پریودت منظمه کم و زیاد نشده و عقب نزدی... معمولا بعد ۴۲ اینا خیلی میاد پایین اونقدر ها هم الکی و راحت نیست یائسگی

اگر تو خانواده مث خواهرو مادر کسی این مشکل رو نداره نگران نباش چون معمولا این مشکل زمینه ارثی داره

عزیزم هفته ۳۰ بودم قلب کوچولوش دیگه نزد تو شکمم فوت شد دقیق دلیلشو‌ پیدا نکردم ولی به احتمال زیاد مشکل فشار شریان رحمی داشتم خونرسانی مختل بود به بچم... اخ نگو که هیچوقت اون روزی که از سینه هام شیر میومد و من شکم و اغوشم خالی😞😞😞

خیلی ناراحت شدم ایشاالله یه بارداری خوب و سالم رو بزودی تجربه کنی دخترک من به دنیا اومد طبیعی زایمانش کردم ۴ساعت زنده بود همش ۷۰۰گرم بود رفتم ان ای سیو دیدمش مث بچه ای که از شدت گریه به نفس افتاده نفس میکشید و دل میزدم ترسیدم واسش مشکلی پیش بیاد نه لمسش کردم نه بوسش😭واسه دفنش هم منو نبردن الان اینقدر میسوزم حسرت به دل موندم بچمو بغل نگرفتم 

تهش علتش اینه که حتما صلاحت نیست هرزمان خدا بدونه به صلاحت هست مطمن باش تو هم باردار میشی به لطف و مهربونی خدا شک نکن توکل کن

منم زایمان طبیعی بود موقعی که اومد محکم چشامو بستم نبینمش اگه میدیدم تا اخر عمرم جلو چشام بود ولی بعضی موقع ها میگم کاش میدیدم که انقدر حسرتشو نمیکشیدم... نمیدونم ندیدنش یه درده دیدنشون هزار درد

صفا جان من ماه پیش تمام امکانات برام فراهم بود و از نظر جسمی آماده‌ی آماده بودم ولی فوق العاده استرس داشتم که آخر باردار نشدم که هیچ منجر به ۱۱ روز عقب افتادن پری هم شد😕 گلم سعی کن به استرست غلبه کنی سخت ولی شدنی 

توکلت به خدا باشه و امیدت از دست نده

انشاالله به زودی مامان میشی و رنگ این روزا واست کمرنگ و کمرنگ تر میشه💝 

عزیزم متاسفانه هممون طعم اون لحظه تلخ و دردناک چشیدیم😔 من با اشک و ناله به دکتر التماس میکردم که بهم نشونش بده ولی دکتر مخالفت کرد الان خیلی دعاش میکنم که نشونم نداد میدونی چرا؟؟ چون هنوز سنوهاش یادم و یاد اون پاهای کوچولوش که میافتم جیگرم آتیش میگیره😭😭 حالا فک کن اگه میدیدمش الان حال و روزم چی بوود؟؟؟!

انشاالله که به زودی تک تکمون دلمون شاد بشه و این درد و غما اون ته ته های قلبمون دفن شه😔

تو هم استرس نداشته باش عزیزم قطعا حکمتی توش هست که از اون بی خبریم .

دلت آروم نازنینم💝

راستی از مریم جون چه خبر؟ جواب آز بتاش گرفت؟ 

مهربان جانم منم مثل تو به دستا و پاهای کوچولوش که فکر میکنم دیوونه میشم‌ میگم مادر قربونت بره الان خاک با اون دست و پاها چه کرده😭 نمیدونم از یه طرف خوشحالم که ندیدمش از یه طرف موقعی که اومد من چشامو بستم ولی با گوشه چشمم یه نگاه که به اطراف کردم  اون صحنه همش جلو چشامه که یه پرستار اومد یه ملافه دورش پیچید و بغلش گرفت و برای همیشه از پیشم برد😭😭😭 منم فیلم از سونو هاش دارم رو سی دی .انداخته بودم رو گوشیم روزی صد دفه نگاه میکردم باهاش حرف میزدم بعد رفتنش از رو گوشی پاک کردم ولی سی دی هاش مونده جرات نکردم دیگه ببینمشون😞  ما چطور زنده موندیم تا الان😭😭 خدایا شکرت که میدونم روزای خوب ما هم تو راهه

وای الان رفتم اخرین تاپیک‌ پست اخرش نوشته که جواب ازمایشش منفی بوده😭

الهی فدای دلت بشم😭 میفهممت ولی چه میشه کرد جز توکل و شکر... عزیزم سی دی رو نگاه نکن که حال و روزت بدتر میشه... انشاالله تا عید باردار میشی استرس نداشته باش بهترینها نصیبت شه نازنین💝