ادینه جان
میشه بپرسم توی چند هفته و چرا ازدستش دادی؟چندسالتونه؟
منم اول خیلی مشتاق بودم پیگیر بارداری مجدد باشم ولی الان که فک میکنم ماه بعد باید برم دنبال دارو و دکتر و مسافت تهران و منت مرخصی کشیدنش از همممممه سختتره.
خدایا کمکم کن.
این حس رو همه تجربه کردید.همش یاد گذشته می افتیم.چرا این گذشته لعنتی دست از سرمون برنمیداره.چرا داغ بیشتر میشه.حالا که باید ماه اینده برم دنبالش پاهام کندترمیشه.پیش خودممیگم آخرش که چی؟؟؟؟
زندگیم خیلی سخت شده.زندگی خیلی خوبی داشتم.ولی بعد از ایناتفاق تلخ همش توی خونه درگیری فکری دارم.اونایی که حامله شدید آیا با بارداری مجدد حالتون خوب شد؟
من فک میکنم استرسها بیشترشده!دوستان
اینطوری هم ادم تنها و بلاتکلیف هست.زمان رو از دست میده.سن بیشتر میشه.همون بسم الله بگم و دنبال کارهای بارداری باشم.
اخه معلوم هم نیس که با اقدام مثبت بشه یا نه.
نمیدونم تاوان کدوم اشتباهمو پس دادم.
یعنی اون بچه هایی که در اثر مسمومیت از بین میرن مقصر مادر هست؟
من مقصر بودم؟
دوستان....خواهشن جواب بدید.میخونم همشونو.