دوستان خوبم امروز بعداز ظهر دوباره از بیمارستان بهمون زنگ زدن که فردا انتقال جنینم قطعی شده.خیلی خوشحال شدم والان تهران هستیم.اومدم خونه برادر شوهرم که صبح ساعت هفت ونیم باید بیمارستان باشم.به لطف دعاهای شما دوستان خودبخود کارم درست شد.وگرنه باید پنج شنبه انتقال میدادم که موقع برگشت به خاطر تعطیلات به مشکل برمیخوردیم.آخه خونه برادر شوهرم طبقه چهارم هست وآسانسور هم نداره که دوباره بیام اینجا.باید تو ماشین دراز بکشم وبرگردیم.
خیلی دوستون دارم.اینجا همه همدرد هستیم واز دل همدیگه بابت از دست دادن عزیزانمون ناراحتیم.باهم درددل میکنیم وهمدیگه رو درک میکنیم.دوست داشتم اولین کسایی باشین که خبر انتقال جنین روبهتون میدم .آخه به همه گفتم داریم میریم تهران دکتر چک کنه ببینه چند وقت دیگه انتقال دارم.نمیخواستم دوباره اونها را دچار استرس بکنم.
میدونم از ته دلتون برام دعا میکنید.ممنونم ازتون.خدا حاجت دلتون رو بده.