منم ۳۰ هفته پسرمو از دست دادم.
انشالله دختر نازت بر میگرده تو دلت و دلتون روشن میشه🙏🙏🙏
اگه علتش مشخص شده و لازم ب درمان خاصی نیست تحت نظر دکتر زود اقدام کن عزیزم. به من گفته بودن شش ماه اما خود دکتر بعد ۴ ماه اجازه داده بود.
خودتونو تقویت کنین اول از لحاظ روحی هر دو تون. جسمی هم بیشتر از همیشه بدنت آمادگی بارداری داره . انشالله بزودی زود بارداری سالم و بی خطری رو تجربه میکنی عزیز دلم. با خبرش مارو
خوشحال میکنی 🥰🥰😍😍
هنوز که علتش مشخص نشده گلم جواب آزمایش هام نیومده یه سری آزمایش دیگه هم باید بدم منم طبیعی زایمان کردم ولی صورت دخترم رو اصلا نگاه نکردم میدونستم اگه ببینمش تا ابد باهامه جلو چشامه و پذیرفتنش برام سخت تر میشه. از لحاظ روحی روز به روز بهتر دارم میشم از لحاظ جسمی هم شکر خدا از همون روز اول خوب بودم عزیزم توکل بر خدا و با کمک دعا های شما مامانا ماهم انشاالله باردار میشیم
منم دو هفته بعد زایمانم آزمایشات انجام دادم . ایمنی و انعقادی و لوپوس و یسری فاکتورای دیگه.4ماه بعدشم تکرار کردم وقتی باردار هم شدم تو 8 هفته فکر کنم مجدد تکرار کردم.
انشالله آزمایشاتت سالمه و اجازه بارداری میدن بهت گلم .
کار خوبی کردی ندیدی.منم ندیدمش 😑 دکتر نزاشت ببینم. بیشترین دلیل ب زود آرامش رسیدنم همینم بود
دقیقا عزیزم من مدام سر زایمانم به دکترا و ماماها میگفتم مبادا به منو شوهرم نشون بدین ۱۰۰ دفه تکرار کردم دیگه بهم گفتن دختر جان خودتون هم بخواین نشونتون نمیدیم بیخیال باش دیگه🙃 منم به پیشنهاد یکی از دوستان اینجا وقت گرفتم پیش‌یه پریناتولوژیست حتما همه آزمایش هارو میدم
گیتی جون بهترین کار کردی دخترت رو ندیدی. منم بچه ام که به دنیا اومد گفتم بهم اصلا نشون ندید چون دیوونه میشم.الان که فکرش میکنم خدا خواست که من نبینمش منکه لحظه شماری برای دیدنش میکردم. 😔😔فک میکنم اینحوری بهتر تونستم به زندگیم برگردم اگر چه داغش هنوز روی قلبم سنگینی میکنه
عزیزم دو روز پیش شوهرم داشت میگفت خوب شد ندیدیمش‌وگرنه دیوونه میشدیم . میگفتم چه فایده منی که صبح ها با تکوناش بیدار میشدم حتی موقع زایمان که داشت میومد تک تک سلولاش رو وجودش رو حس میکردم خیلی ببخشید ها واضح میگم لحظه اول که سرش اومد تا آخر که پاهاش اومد، اومد ولی من ندیدمش اومد ولی واسه اینکه از من جداش کردن گریه نکرد بی سرو صدا بود😢 هیچوقت اون حس و حال وجودش فراموشم نمیشه ولی بازم واقعا خوبه که ندیدیمشون😔 برا ما مادرا همه چی خیلی سخت تره چون تو دلامون بودن
دلم خیلی تنگ واسه بچهام😭😭
سلام دوستان خوبم.چند وقتی درگیر بودم ونمیومدم.
چهارشنبه وقت انتقال جنین دارم.تورو خدا برام دعا کنین.
بار اول تولد حضرت زینب بود که آی وی اف کردم ودوقلو باردارشدم.اما دخترام تو پایان پنج ماهگی منو تنها گذاشتن.
اگه میموندن باید دهم شهریور به دنیا میومدن.
نمیدونم حکمتش چیه که باید شهادت امام حسین دوباره تکرار کنم وهمون روزهایی که بچه هام از پیشم رفتن باید دونه های برفیم رو دوباره تودلم بذارم.
اما ازتون خواهش میکنم چون دلتون شکسته هست وخدا صداتون رو بهتر میشنوه برام دعا کنین.
مهتاب جون من هم وقت انتقال حتما به یادت هستم.اگه خدا بخواد وبارداربشم وخدا منو لایق مادرشدن بکنه همیشه برات دعا میکنم عزیزم.
اینقدر خودت رو اذیت نکن.من همیشه به فکرت هستم.توهم برام دعا کن.
