2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اااا فکر کردم شش ماه میشه تقریبا.نمیدونم والا تصمیم سختیه..

خیلی....

امروز با یکی از دوستای صمیمیم حرف زدم اولین بار بود در این مورد باهاش حرف میزدم پرسیدم تو.جای من بودی چیکار میکردی گفت ریسک نمیکردم... دیشبم که شوهرم اونجوری گفت دگرگون شدم امروز😂😭😭

خیلی.... امروز با یکی از دوستای صمیمیم حرف زدم اولین بار بود در این مورد باهاش حرف میزدم پرسیدم تو. ...

وا پس من چی بگم 

که چهار بار 

دوستت بجای توی نیس که درکت کنه بدونه بچه نداشتن چقدر سخته 

اینکه همیشه خونه ات سوت و کور باشه همیشه حسرت به دل اسم مادر بمونی 

اقدام کن بابا 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
من خودمویادم رفته یه ارامش میخام اونم بزودی یااین دنیایااون دنیا بخداخسته شدمم مثل دیوونه هابایاکربم ...

خدا نکنه ایشا... بمونی و واسه بچه هات مادری کنی

منم همینجوری بودم شبا میرم لب پنجره با ماه حرف میزنم و درد دل میکنم🙊🙊🙊

خیلی.... امروز با یکی از دوستای صمیمیم حرف زدم اولین بار بود در این مورد باهاش حرف میزدم پرسیدم تو. ...

اگه با یه بچه میتونی زندگی کنی و خیال بارداری از سرت بیرون کنی به نظر من باردار نشو.. ولی اگه توان روحی و جسمی داری و میتونی پیش چند تا متخصص ژنتیک و پریناتولوژیست خوب بری ...برو مشورت بگیر و اخرین شانستو امتحان کن

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
قربون دلت برم مرسی میدونی مشکل اینجاست تحملم تموم شده هرکسی بابایه آستانه غمی داره بابام رفت ۶ماه تم ...

میفهممت عزیزم منم پدرم دوسال پیش سکته قلبی کرد خیلی شدید من پنج روز به ازمون وکالتم بود که این اتفاق افتاد دوسال بکوب خونده بودم ماه به ماه حتی خونوادمو نمیدیدم قرار بود روز ازمونم با مامان بابام برم ، یهو دوازده شب زنگ زدن بهم بابام حالش بدشده فک کردم یخوردده مشکل پیدا کرده وقتی رسیدم بیمارستان دیدم رفته تو کما دوماه تو کما بود ازمونم هیچی شد چقدر زجه زدیم تازه چند سال بود بازنشسته شده بود معلم بود تازه داشتن با مامانم اززندگی لذت میبردن بچهام که همه سرخونه زندگیشون بودن ولی زندگی براش اینطوری رقم زد دوماه تمام تو کما بود دکترا میگفتن بیاید رضایت بدین دستگاه قطع کنیم کم کم داشتیم راضی میشدیم ولی یهو بهوش اومد درسته بابای اول نیست کلا فراموشی گرفته بخاطر اسیبی که بمغزش رسیده ولی بازم نفس میکشه مشکلات زیاد داریم ، ولی نا امید نشدیم و نیستیم اینم از بچه دار شدن من همیشه بهم میگفت بابا جون کی بچه بیار ارزو بدل نمیرم نومو ببینم انشالله صد سال زنده باشه به ارزوش برسه

خداجونم کنجدمو بخودت سپردم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  9 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  19 ساعت پیش