ولی من میگم من تااخرعمربچمویادم نمیره بااینکه خیلی دلم میخوادیادم بره فشارروحیم خیلی شدیدمامانم میگه میترسم ام اس بگیری گاهی خودمم میترسم وقتی صبح تاشب حرص میخوری معلومه داغون میشی من تواین دوماه اندازه ۳۰سال پیرترشدم
غم بچه فراموش نمیشه هیچوقت یه بچه پاینتر ار بچه من خاکه ۲۸ سال میشه هر هفته پدر مادرش میان پیشش
منم میگم نمیشه من چون بچه ندارم ۲۴ساعته دارم بش فکرمیکنم یبارم سکته نمیکنم بمیرم راحت شم بخدامن زندگی نمیکنم مردگی میکنم
تو باید قوی باشی تا بتونی یه مادر قوی برای بچه ایندت باشی ...بخاطر شوهرت پدر مادرت جای من بودی چی وقتی بابامو اومد پیشم وقتی داشتیم پسرمو میزدیم برا خاکسپاری وقتی بابامو دیدم همینکه دیدم میخاد پیش من گریه کنه خیلی عادی گفتم بابا خوبی من حالم خوبه ولی من دلم خون بود من مامانمو تو دلداری میدادم میگفتم پسر من فرشته بود جاش اینجا نبود حضرت فاطمه بردش برای خودش روز شهادتش بود ولی من دلم قلبم جگرم خون بود....بخاطر شوهرت پدرت مادرت قوی باش صبور باش باش برو بیرون پارک پیاده روی
متخصص بارداری های پر خطره و بسیار متبحر هستن و سرشناس . من بعد اتفاقی برام افتاد دو هفته بعدش دکترم ک دکتر مرصوصی استادشون بودن, نامه ارجاع براشون داد ک ازمایشاتی قرار بود رو جفت و جنین انجام بشه رو برام نسخه کنن ک من انجام بدم همون ازمایشات ضد انعقادی (چون علت بندناف دور گردن بود)ک سازمان انتقال خون و بعضی هاشم ک اونجا نداشتن رو ازمایشگاه ونک انجام دادم ک تشخیص نهایی رو بدن . خدارو شکر مشکلی نداشت ازمایشاتم . فقط مکمل هارو برام ش.ارژ کردن
بمیرم برات هداناجان خداصبرشوبت داده من چی یه ادم ضعیف داغون
مصی جان دکتردیدحال روحیم شدیدخراب بمنم گفت ۶ماه ولی افسردگی گرفتم گفت بادوبارپریودمیتونی حامله شی اره عزیزم باردوم الان پریودشدم
خودش میگفت مریضایی داشتم سقط کردم بعدچهلمشون حامله شدن
