پناه بر خدا هر چند از ترس دکتر نمیرم ، دکترم یه پیرمرد با تجربه هست وقتی رفتم پیشش مثل ابر بهار فقط گریه میکردم بنده خدا هیچی نگفت فقط گفت گریه کن بعد حرف بزن وقتی بهش گفتم و سنم گفتم و اینا گفت دختر پاشو برو از این مطب بیرون تا ۳۰ سالگی در هیچ مطبی نرو میفهمم جیگر گوشه هات رفته ولی سنی نداری ک داغون شدی ولی با وجود درست بودن حرفاش من میذنم تا وقتی دلم به یه جیزی گرم نشه با توجه به روحیاتم تا اخر عمر بدشه وضعیتم همینه حداقل یه دلخوشی باید داشته باشم
متاسفانه انقدر نامید شدم ک به شوهرم میگم نکنه قسمت نیست من و تو با هم باشیم ک ۳ تا از دست رفت اونم میگه مگه برا بچه اومدی ک برا بچه بری نمیدونم از فکر و خیاله فقط