سلام
۲۸ ام زایمان کردم و دخترکم ۳۶ ساعت تو دستگاه زنده بود ولی وقتی رفتم بیمارستان شیر بدوشم واسش،دیدم دورش جمع هستن و نشستم اونجا و دو ساعت بعد دستگاه ازش جدا کردن
جلو خودم جون داد
الان دیوانه ای بیش نیستم براش،اصلا همش جلو چشمم میاد
۶ روز بعد از فوتش همسرم آوردش شهرمون
من هم فرداش پرواز داشتم که اومدم برا خاکسپاریش،هر چند اوضاعم داغون از زایمان و شیر تو سینه هام دردناک و تحملش سخت بود
همون روزا قول گرفتم از همسرم باید برام بیارتش بغلش کنم و ببوسمش و کسی بهم کاری نداشته باشه و نخواد ازم بگیرتش،بعد می سپرمش به خاک
تو بیمارستان نامردها نذاشتن درست بغلش کنم و ببوسمش،آخه تا زنده بود دستگاه بهش وصل بود حتی نتونستم ببوسمش
سوختم
از درون سوختم
تمام تلاشم رو کردم که بچم بمونه و عمل بشه و سلامتیش رو به دست بیاره
ولی متاسفانه از دستش دادم
همین پنجشنبه گذاشتمش زیر سنگ و خاک و سیمان توی این هوای گرم جنوب
بچه نوزادم رو زیر خاک داغ گذاشتم
منو کشوندن بردن برام کولر ماشین روشن کردن ولی بچم زیر خاک بود فقط ی لا پارچه دورش بود
نمی دونم کی حالم بهتر بشه ولی می دونم داغش هیچوقت کمرنگ نخواهد شد
فقط خودم براش سیاه پوشیدم
همش میگن تو زایمان کردی نرو قبرستان نرو واسه خاک کردنش سیاه نپوش و... یا میگن ایشالله چند وقت دیگه یکی دیگه
اصلا قابل درک نیست
بچم بود زاییدمش با گریه می پرسیدم زندس
حالا انتظار دارن زود بیخیال بشم