2777
2789
عنوان

خاطرات جنی تونو بگید بدویید

| مشاهده متن کامل بحث + 798 بازدید | 110 پست
نمیدونم ..اما اجنه فقط به صورت انرژی احساس میشن .حتی امام علی هم گفته در این مورد که اجنه فقط عقل ان ...


نميدونم ولى ما يه بار رفتيم تو روستاى پدريم ك باغه كنار كوه رودخونه بزرگى هم داره بعد خونه ها گلى كنار رودن 

شب ساعتاى ده و نيم با ابجيم ميخواستيم بريم دستشويى چون دستشوييها بيرون از خونس با چراغ قوه گوشيمون رفتيم تو باغ ديتشويى يهو ديدم صداى سازدهل مياد گفتم ترنم ميشنوى اونم گفت اره يهو برگشتم ديدم يه عده مشكى پوش تو سياهى شب زير نور ماه دارن از كنار رودخونه پاى كوه ساز ميزنن ميرن ب ابجيم گفتم نگاه كن اينان ك عروسى دارن خواهرم گفت اره ولى چرا مشكى پوشن؟ گفتم نميدونم بعد اومديم تو خونه ب بزرگترا گفتيم كنارتون عروسيه يهو بابام گفت الان ك ماه محرمه چطور عروسيه ما ك گفتيم چى ديديم عموم جلو دهنمون گرفت گفت ديگه هيجا تعريف نكنين اينا از ما بهترون بودن😖😖😖😖😖

من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
نميدونم ولى ما يه بار رفتيم تو روستاى پدريم ك باغه كنار كوه رودخونه بزرگى هم داره بعد خونه ها گلى كن ...

بعله..این اتفاق برای خوده بنده هم افتاده و ب چشم دیدم.مام روستای پدر بزرگم داشتیم میرفتیم توی راه روی تمه کنار جاده ساعت ۲ شب..یهو صدای ساز و دهل اومد..پدرم ترمز کرد و دیدیم یه اتیش روشنه و چن تا چوب ک سرشون پلاستیک کشیده شوه دورش هستن..وقتی پدرم پیاده شد صدا قطع شد..

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بعله..این اتفاق برای خوده بنده هم افتاده و ب چشم دیدم.مام روستای پدر بزرگم داشتیم میرفتیم توی راه رو ...


اين چيه ك ما ديديم اگر جن نيست پس روحه؟؟

اما عموم گفت جنيان عروسي هاشون كنار اب روده

من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
نميدونم ولى ما يه بار رفتيم تو روستاى پدريم ك باغه كنار كوه رودخونه بزرگى هم داره بعد خونه ها گلى كن ...

من هم خونه مادرم هم کفه...سرمو میدارم زمین صدا جشن میشنوم در حالیکه کس دیگه ای نمیشنوه

همه میگن توهمه و لی با توجه به حس ششم قویم میدونم هر چی درک میکنم و میشنوم درسته

سردار دوست داشتنی و محبوب.شهادت حق شما بود..شهادتان مبارک   
اين چيه ك ما ديديم اگر جن نيست پس روحه؟؟ اما عموم گفت جنيان عروسي هاشون كنار اب روده

 نمیدونم..من همچین صحنه ای و ب چشم دیدم..اما موجود متحرکی تحت عنوان جن ندیدم...و برام عجیب بود..دقیقا کنار تپه ایستاده بودیم و صدای دست زدن و تپل میومد.. و اتیش روشن بود 

من هم خونه مادرم هم کفه...سرمو میدارم زمین صدا جشن میشنوم در حالیکه کس دیگه ای نمیشنوه همه میگن توه ...


راستى گفتى حس ششم اينم يادم اومد ك اتفاقاى بد رو تو خواب ميبينم و ب واقعيت ميپيونده

من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
راستى گفتى حس ششم اينم يادم اومد ك اتفاقاى بد رو تو خواب ميبينم و ب واقعيت ميپيونده

منم همینم..چیز خیلی خوبیه حس ششم

سردار دوست داشتنی و محبوب.شهادت حق شما بود..شهادتان مبارک   
 نمیدونم..من همچین صحنه ای و ب چشم دیدم..اما موجود متحرکی تحت عنوان جن ندیدم...و برام عجیب بود. ...

ميگن جن كوتوله عست اما چيزى ك ما ديديم قدبلند و مشكى پوش بود

من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
راستى گفتى حس ششم اينم يادم اومد ك اتفاقاى بد رو تو خواب ميبينم و ب واقعيت ميپيونده

شاید چون تعبیرشون میکنی ؟ چون پیامبر گفته اگ خوابی میبینید و تعبیرش کنید خودتون ..اون خواب طبق تعبیرتون اتفاق میفته..بهتره اصن خواب رو بازگو نکنید

منم چیزی که تو خوابم میاد قد بلند و لاغره با لباس بلند

میدونی ..اینا تصوره ماست فک میکنم

.همه مون از جن تصورمون ی چیز سیاپوش قدبلنده ب صورت ی حاله ی گنگ...شاید چون تصویز سازی کردیم..مغزمون اینطوری بهمون توی خواب نشون میده..من خواب جن دیدم اما یه خوابی ک دیدم اون جن اصلا اینطور نبود..بیشتر شبیه ب یه چیزی مایل ب سگ و کفتار و میمون..یه چیزی شبیه ب این بود.. که یه گردن بند طلای خیلی سنگین و زرد رنگ گردنش بود.. مثل یک انسان نشسته بود ولی

منم همینم..چیز خیلی خوبیه حس ششم


اتفاقا چيز بديه چون نشون از هوشيارى همزاد داره

من گاهى وقتا حتى ميفهمم طرف مقابلم الان چى ميخواد بگه در حالى ك تو خواب هم نديدم اما اون حرفها و اون صحنه واسم تكراريه نميدونم چرا اينجورم

من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
اتفاقا چيز بديه چون نشون از هوشيارى همزاد داره من گاهى وقتا حتى ميفهمم طرف مقابلم الان چى ميخواد بگ ...

عین منی دقیقن

سردار دوست داشتنی و محبوب.شهادت حق شما بود..شهادتان مبارک   
ميگن جن كوتوله عست اما چيزى ك ما ديديم قدبلند و مشكى پوش بود

واقعا نمیدونم..من تو خواب چیزی ک باهاش برخورد میکنم صورت های مختلفی داره..و گاها توی خواب اصلا نمیبینش چیزی و ..فقط یه ارژی بدی تو خواب تهدیدم میکنه و احساس میکنم ی لحظه مال خودم نیستم..شاید اینا زاده های ذهن ماست..

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز