از روز عید به اینور خیلی تو خونه درگیری و جنگ اعصاب داریم یه 20 روزی پسر عمه اش با برادرش که دوتاشون مجردند یه باغ تفریحی راه اندازی کرده از مغازه مستقیم میاد تو باغ تا 11 و نیم شب بعدش میاد خونه امشب گفتم منم میام ساعت 9 و نیم اومدیم از خونه بیرون پسر عمویش بهش زنگ زد که ماشینم خراب شده تو راهم بیا پیشم تا اونجا رفت و برگشت دو ساعت میشه منم گفتم من و دخترم بذار تو باغ و برو شوهرم با بچه های مجرد رفت و اومد داره دو سال اول زندگی با هزار مکافات بهتر شد اما دوباره شروع کرده الانم ما تنها تو باغ نشستیم نمیدونم چیکار کنم هفته گذشته رفتم خونه پدرم گفتم طلاق پدرم گفت اصلن حرفش نزن میگم همه تردت کنند آخه خودم ایشون خواستم بگید چیکار کنم راهنمایی ام کنید مغزم به جایی نمیرسه
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
اره مثلا هرروز صدتومن پول خرج کنم میده نمیگه براچی دادی میگه لازم بوده دستت دردنکنه یاازصبح۸میام خو ...
خب دقیقا چیزی که من دارم شما هم دارید باید بهشون اعتماد کنیم در حد متوسط لازم هست و مواظب باشیم اما اعتماد تا حدی لازم هست در ضمن هی نگیم خانواده ام نخواستند خودم خواستم این میشه یه پتک تو سرشون و صبور باشیم من دوستامو دیدم بدترین اتفاق تو زندگیشون افتاده اما نزاشتن یکنفر بفهمه و حلش کردند شوهر منم تا بتونه هزینه ام میکنه بخدا اردیبهشت تولدم بود گوشی واسم خرید 2800 اگه بگم یه چیز خوردنی دلم میخواد میخنده فورا میره میگیره تو مسافرت نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره صبحانه و ناهار و شام همه اش از بیرون میخریم و سه تایی میریم مسافرت و تو مسافرت میشویم عین اول آشنایی مون اما بیشترین دلخوری من عصبانیت و فحش و کفر گفتنش هست که امیدوارم مثل بقیه چیزها درست بشه
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
فقط ازروزی براش دعاگرفتن بهم بی توجه سرد شده عصبی شده همش چسبیده به اونا
نیگاه از یه فرصت استفاده کن و همانطور که اونا توانستند تو هم میتونی بیاریش سمت خودت فقط به دعا توجه نکن به رفتارشون توجه کن ببین وقتی میره پیش شون واسش چیکار میکنند چطور ازش پذیرایی میکنند و چطور باهاش حرف میزنن. من دو سال پیش شوهرم با خانواده اش آشتی دادم و شدن بلای جونم فکرشو نمیکردم بتونم از دست شون در بیارمش اما منتظر موندم و کشیدمش سمت خودم الان بخاطر من عید نرفت خونه پدرش و فقط اگه کاری باشه دم در می ره و برمیگرده نمیره خونشون خواهر شوهرم کلی فحش واسم پیام داد اولین بار بود یکی بهم فحش میداد اما من سیاست بخرج دادم و جوابش ندادم اسمس هاشو نشون شوهرم دادم و بچه اش بدنیا آومد شوهرم حالشو نپرسید یهروز رفته بود مغازه گفتم بچه اش شبیه کی بود گفت نگاهش نکردم و مطمعنم تا آخر عمر من نرم خونش شوهرم نمیره
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
وقتی عصبی میشه فحش میده و کفر میگه البته دو ماهی سه ماهی یکبار و مطمعنم واسش دعا مینویسند چونکه قبلش خودم همه اش به طلاق فکر میکنم و یه مشکل دیگه ای که داره عجول هست اگه بخواییم بریم خونه کسی یا جشنی یا جایی قبل از همه باید اونجا باشیم و همین باعث بحث و دعوامون میشه چونکه نمیتونم آنطور که باید به خودم برسم بعضی وقتها و حالا تصمیم گرفتم خودم زودتر آماده بشم
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
مشکل اصلی ام این باغی بود که یه 20 روز هست با پسرای مجرد فامیل می رفت مینشست که دیشب گفت نمیرم اما باید مواظب باشم اینا خیلی بهش زنگ میزنن در کل دو سال اول زندگی مون مجرد گردی داشت میترسم دویاره شروع بشه
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
چطور بتونم کامل بکشم بسمت خودم؟ اون کلا سمتم بود رفت دیگه
بازم میشه بیاد سمت خودت من تجربه خودم رو میگم 1 به مسائل جنسی و زناشویی تون اهمیت بده و نیازهاشو کاملا برطرف کن اونم با روی باز 2 به غذا خوردنش اهمیت بده و سعی کن یه مدت غذای مورد علاقهشو بپزی 3 جلوی خانواده اش بهش احترام بذار و سعی کن همیشه کنارش بشینی و نشون بدی با هم خوبید هر چند بد باشید هر چند با خانواده اش بد باشی یه مدت همیشه همراهش برو خونشون و بعد از یه مدت بیا عیب و ایرادشو بهش بگو حتما پیش اومده با زبونشون آزارات دادند بگو در عوض محبتم بهم بی احترامی کردن کم کم بگو اونم دقیقا ازت ناراحت میشه یا طرفشون میگیره اما مطمعن باش ذهنش مشغول میشه و وقتی اومد سمت تو اونوقت میتونی قطع ارتباط کنی
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست
منم شوهرم بیشتر دوست داره با دوستاش باشه تا با من واقعا نمیفهمم چطوری باید از دوستاش دورش کرد
اکثر مردا همینطورند کم کم درست میشن من خودم نظرم این هست اگه با چند خانواده دوست بشیم و خانوادگی رفت و آمد داشته باشیم دیگه نیازی ندارند تنها برند شوهر منم اگه من دعوا نکنم کلا با دوستاش هست خدایی با هر کی میخواییم دوست بشیم و رفت و آمد کنیم یا زنه مورد داره یا شوهرش اینم شانص منه
در دنیایی که گرگها زوزه می کشند بره شدن تاوان سختی دارد ،،،،،، قلبم ساده بود اما عقلم دیگه همراش نیست