سلام شبتون بخیر
پریشب رفتم یه خرید قورباغه ای انجام دادم
دیشب نصف یه قورباغه رو خوردم و امشب هم نصف دیگه شو. و الان با قلبی آرام و نفسی مطمین میخوام بخوابم
دیشب حدود ۳ ساعت ازم زمان گرفت و امشب هم همون میزان تقریبا
ولی بالاخره انجامش دادم و نفسی آسوده کشیدم😎
امروز صبح زود بیدار شدم ، یه جزوه مو گم کردم🙃 خیلی زیاد لازمش داشتم، سر صبح علی رو فرستادم بالای کمد دیواری تا تو یه دونه کارتن که حدس میزدم اونجا باشه رو بررسی کنه که اونجا هم نبود🥴 نگراتم نکنه در جریان پاکسازی به بیرون از خونه هدایت شده باشه🥶🥶.
رفتم سرکار
اونجا هم یه قورباغه زشت خوردیم و نتیجه ش رو برای اداره فرستادیم و خداروشکر اکی بود. کاغذبازی هاش موند که شنبه باید انجامشون بدم.
شهر اومدم خونه
نهار خوردم
یه ساعتی خوابیدم
وسایل پسرا و همسرم رو آماده کردم با هم رفتن استخر
برگشتنی شام گرفتن و من رو هم خوشحال کردن( یه مرحله جلو افتادم دیگه نیاز نبود شام درست کنم😅).
یکم با دوستای قدیمی م چت کردم و از احوال این روزامون همدیگه رو باخبر کردیم.
نمیدونم چرا ولی باز دلم یه خونه تکونی میخواد🙃. فعلا به تعویق میندازمش ، چون اول باید پروژه ای که دستمه تحویل بدم، بعد چند تا لباس بدوزم بعدش نوبت خونه تکونی فصلی میشه. سپس با حس خونه تکونی مقابله میکنم فعلا.
قورباغه های مهم:
برای خودم نوبت آرایشگاه هماهنگ کنم
برای علی نوبت دندونپزشکی بگیرم
برای همسرم نوبت دندونپزشکی و غدد بگیرم
دلم میخواد یه لیست عقب مونده بنویسم ببینم کی فرصت میشه
فردا صبح نوبت تمیز کاری هست
عصر شیفتم
چهارشنبه و پنج شنبه انشالله زوم میشم روی پروژه م
جمعه قرار بیرون شهر داریم
یه تماس با زنداداشم باید بگیرم فردا و احوالشو بپرسم