2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043533 بازدید | 88177 پست

سلام 🥰

دوستان مرسی از نکات اشپزی، میخونم و لذت میبرم. 

راستش من اشپزیم چندان تعریفی نداره با اینکه بهش علاقه دارم امیدوارم بتونم بهتر بشم تو این مورد. 

تو این دو سه هفته که با شما بودم احساس میکنم حالم بهتر شده. 

بعد از تولد دوقلوها چند بار پیش اومد که خواهر شوهرم نزدیک ظهر اومد پیشم. رختخوابها پهن بود و ظرفها نشسته 🤦🏻‍♀️ یه خورده کمکم میکرد و بچه ها رو میگرفت تا کارها رو کنم. 

اما الان وقتی میاد خونه مون می بینه من کارهامو کردم و خونه هم مرتبه. 

من این رو مدیون شماهام. ♥️🙏🙂


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام باران جان، بله عزیزم هر هفته تغییر میکنه  مثلا هفته بعد قورمه سبزی، مرغ، لوبیا پلو، خورشت ...

ممنون که گفتین با خودم فکرکردم دو وعده میخورین هر هفته هم تکرار بشه نمیشه که همش غذای تکراری خورد.

دعا کنین ماهم خونه دار بشیم 🙏🙏🙏
باران جان درک میکنم عزیزم وقتی بچه ها کوچیک هستن خیلی انرژی میخواد که از پس همه چی بر بیایی، موقعی ک ...

خدا اموات این جمع رو رحمت کنه وهمینطور شما گلم .ممنون از دلداریتون دوست خوبم مثل خواهر میمونین برام

دعا کنین ماهم خونه دار بشیم 🙏🙏🙏

سلام برنامه امروزمون

بعدصبحانه وشستن ظروف .تمییز کردن یخچال ومرتب کردن داخلش.شستن سبزی .نهار گزاشتم وچایی دم کردن.پاک کردن دوتادیوار آشپزخونه.دوباره ظرف شستم .جاروبرقی کشیدم.دستمال موند فردا.یه سر به تولیدی لباس زدم بسته بود😤😤😤😤بسی بدقول هستن سومین هفتس که میرم ولباس فرم پسرم حاضر نیست.به مدیر زنگ زدم واطلاع دادم .شام درست کنم وبرنامه فردارو بنویسم .

دعا کنین ماهم خونه دار بشیم 🙏🙏🙏

امروز: 

اول مرتب کردن خونه✔️

دادن داروی پسر بزرگم✔️

داروهای خودم✔️

قطره ی دوقلوها✔️

پاک کردن بیرون کابینتها✔️

تمیز کردن هود✔️

درست کردن ناهار✔️

حموم دادن پسرم✔️

در ادامه ی روز: شام هست خوشبختانه🙂

ناخنهای بچه ها رو بگیرم(همیشه یادم میره به خاطر همین میارم جز برنامه ام😬)

خوندن بقیه ی تاپیک عقل و بی عقلی بانو ارتمیس

دفتر اشپزیم رو افتتاح کنم و چند تا نکته ی اشپزی بنویسم. 🙃

با پسرم خوش اخلاق باشم و کمی باهاش بازی کنم. 


فعلا اینا یادم اومد.



امروز:  اول مرتب کردن خونه✔️ دادن داروی پسر بزرگم✔️ داروهای خودم✔️ قطره ی دوقلوها✔️ پاک کر ...

ماشالله ۳تابچه دارین ؟؟؟🤔🤔🤔میشه بپرسم چندسال دارین؟من با دوتا که دیگه بیچارم ....

دعا کنین ماهم خونه دار بشیم 🙏🙏🙏

سلام شبتون بخیر

امروز صبح فایزه اومد پیشمون، پسرا دیشب بد خوابیدن یکم دیر بیدار شدن، فایزه تنهایی کارتن دید تا پسرا بیدار بشن

منم چایی دم کردم و نشستم پای لپتاپ

خداروشکر پروژه به جاهای خوبی رسیده،انشالله چند تا آیتم دیگه رو تکمیل کنم می‌ره برای استفاده.

دیشب قیمه گذاشته بودم جاافتاده بود فایزه هم زحمت پلو رو کشید و نهار خوردیم

با همسرم تلفنی صحبت کردم، امشب می‌رسیدن نجف انشالله.

احتمالا شنبه آینده برگردن، پسرا خیلی دلشون تنگ شده، تلاش میکنم سرشون رو گرم کنم تا زودتر براشون بگذره

دیشب علی میگفت امروز چقدر طولانی یود، اندازه دو روز طول کشید ولی یه روز بود🙃

فایزه هر چی تلاش کرد نتونست مهدی رو بخوابونه، داشت دیر ش میشد، گفتم بره و خودم با پسرا دراز کشیدم براشون قصه گفتم ، یادشون افتاد خیار میخوان، رفتن خوردن، تو قصه اشتباه کردم گفتم کاراکتر اصلی قصه رفته کیک خورده، باز هوس کیک کردن رفتن آوردن نشستن خوردن، باز تشنه شون شد رفتن آب خوردن،🤐🤐  بالاخره رضایت دادن و خوابیدن منم یه ساعتی خوابیدم

بیدار شدم خمیر پیتزا درست کردم گذاشتم آماده بشه

خونه رو مرتب کردم

لباس خکشها تا شد رفت سرجاش

با پسرا رفتیم بیرون پنیر پیتزا خریدیم و یکم خورد ریز دیگه

برگشتیم خونه و شروع کردم مواد پیتزا رو آماده کردن و همزمان ظرف شستن

پیتزا رفت تو ماکروفر.

جلو درب ورودی یه چیزی ریخته بود، اساسی تمیز شدن میخواست، انجامش دادم

رفتم دوش گرفتم

نماز خوندم

پیتزا حاضر شد بالاخره پسرا دیگه صبر نداشتن نشستیم خوردیم

قرانمو خوندم


دیگه امشب کاری ندارم

پسرا یکم کارتن ببینن و خودمم رو پروژه م کار کنم

و بخوابیم.


سلام دوستان عزیز قدیمی و جدید.❤


امیدوارم روز و روزگار به کامتون باشه.

 من باز هم اومدم ولی نمیدونم اومدنم دائمی هست یانه!🙃


درین مدت اتفاقات زیادی برام پیش اومده.


تا جایی که ذهنم یاری کنه با شما به اشتراک میگذارمشون.


شکر خدا درسم در رشته دوم و مقطع کارشناسی تموم شد، اما برای دریافت مدرکم فرصت نمیکنم برم دانشگاه 🙃

 در شرایط بحرانی یک ماه بعد از جراحی دومین بارداری خارج رحمم که در عرض ۶ ماه دو بار لاپاراتومی شدم و همچنین  ( فردای روزی که عموی عزیزم فوت شده بودن)کنکور  ارشد دادم و در کمال ناباوری روزانه مجاز شدم. همچنان منتظر جواب انتخاب رشته هستم که مدام تعویق میفته. امیدوارم آخر این هعته دیگه اعلام بشه و اون دانشگاهی که مد نظرمه قبول بشم، در غیر اینصورت امسال دوباره میخونم.🤪

خدارو صد هزار مرتبه شکر کارم رو راه اندازی کردم، یه کانون فرهنگی، هنری که سالها یکی از اهدافم بود.

شش ماه کار فشرده انجام دادم  سختی و مانع زیاد داشتم و دارم  اما از روند کارم راضیم ، همین طور از برنامه ها و کلاس هایی که برگزار کردیم.😊

میخوام بگم مشخص کردن هدف و تلاش در اون مسیر، حتما" یه روزی به نتیجه میرسه. 🥰

این روزا صبح و بعد از ظهر سرکارم و علاوه بر اداره کردن  کانون ، شاگردهای خودم رو هم دارم.

این فشردگی یه مقدار اذیتم میکنه، متاسفانه منشی ای که مد نظرم باشه رو هنوز پیدا نکردم.

لطفا" برام دعا کنید یه مورد خوب و دلسوز برامون پیدا بشه.🤲






زرنگ خانم 🤣🤣🤣آخه کارنلین جان وقتی نبرد که، سریع انجام دادم 😁😁😁

تنت سلامت دوستم

ان شالله منم  بتونم انقدر فرز باشم

این نیز بگذرد...                                                       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  4 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  6 ساعت پیش