*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

خدا پدرتون رو رحمت کنه و بیامرزه ان شاءالله🤲

از وقتی از شیر گرفتمش یه جاسگزین برا خودش پیدا کرد اونم گرفتن گوش من وقتی که میخواد بخوابه ،در طول روز هم هروقت فرصت گیر بیاره گوشمو میگیره بعضی وقتا واقعا کلافه میشم ولی چسبش خیلی چسبه😂

ان شاءالله چسب دختر شما اینجور نباشه و زود قدرت چسبندگیشو از دست بده

ان‌شاءالله که اذیت نمیشین و خیلی زود و راحت تموم میشه🤲

جمله اولتون جای تامل داره و برای من یه جور حسرت و بغض داشت🥺

خدا قوت مثل همیشه عالی و بی نقص

اگه بدونین چقدر تو ذهنم اینجا براتون گزارش کار دادم😅

و اما در مورد سکوت یه خاطره بگم :فکر کنم کلاس اول بودم یا کوچیکتر که پسر عموم یه مدت با خانم و بچه هاش اومدن خونه ما زندگی کنن. من معمولا ساکت بودم و چون ازشون خجالت میکشیدم دیگه بیشتر ساکت شدم.یه روز پسر،پسر عموم به شوخی گفت فکر کنم خدیجه لال باشه تا حالا نشنیدم حرف بزنه و اینگونه شد که من به خاطر این حرفش لج کردم و تا زمانی که از خونه ما نرفته بودن دیگه پیش اون پسر حرف نزدم🤭🤭

❤️❤️❤️

ان شاءالله🤲

ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربه اتون🌹🌹 

 خدا روشکر بابت خوب شدن حال پسرتون ان شاءالله دیگه 

هیچوقت بیمار نشه

اللهی آمین🤲

خب رسالت خطیر جواب دادن به پست های عزیزان انجام شد و وجدانم آسوده گردید😇

و اما من از بعد از ظهر تا الان:

قبل از رفتن به خونه پدرشوهرم یه دور دیگه خونه رو جمع کردم حمام رفتم ،خودم و دخترم آماده شدیم تا پسرم اومد دنبالم،خونه اشون فاصله زیادی با ما نداره.

پدر شوهرم همچنان حالش خوب نیست،و چون مادر شوهرم دوساله که به رحمت خدا رفته، خودش تنها مونده،صبحا یه خانمی میاد کارای خونه و پدرشوهرمو انجام میده ،بعد از ظهرا هم نوبتی من و دوتا هم عروس و یکی از خواهرهای همسرم میریم که امروز نوبت من بود.

امروز اون خانم براش کار پیش اومده بود و زودتر رفته بود و وقتی من رسیدم ظرفای نهارشون نشسته مونده بود که شستمشون،برا پدرشوهرم خوراک کدو سبز درست کردم،برای برادر شوهرم لوبیا پلو و برای اون یکی برادر شوهرم کتلت،و این جا بود که یاد سوسن جان افتادم🥺

شام پدرشوهرمو دادم ،دوباره ظرف شستم و جمع و جور کردم و برگشتم خونه،خواهر شوهرم اومد براش چای درست کردم و کیک و خرما گذاشتم،برا شام املت درست کردم البته پسرم گفت به جای گوجه با رب درست کنم ،باز هم لباسشویی روشن شد(آخرش این لباسشویی از دست من خودکشی میکنه)،سرویس شسته شد،خواهرشوهرم رفت و باز هم ظرف شستم،لباس خشکا رفت سرجاش و دوباره لباس پهن کردم،پسرم خواست بلوزشو براش تنگ کنم که انجام شد،یکم وسایل خیاطیمو مرتب کردم،زباله ها رو دادم پسرم برد بیرون،با کلی دنگ و فنگ داروی دخترمو دادم و خوابید و تمام.

الان یادم اومد که خودم داروهامو نخوردم😐

سلام عزیزم چه خوب که ازنزدیک بایک پیشکسوت آشنامی شم، خاطرات قدیم رو زنده کردین، کاش به خوش یمنی پاقدم شما راناجون هم برگردن، آخيش یادکاربرجودی وملودی افتادم چه نکات خوبی که نمیگفتن، منم چندین سال خاموش میخوندم، بعدش به عشق همین تاپیک اومدم عضوشدم عشق اول واخرم همین تاپیک وبچه های خوب وفعالش هست هرچندکه خودم فصل به فصل اینجامیام  

در مورد کم انرژی بودن توصیه تکراری اممما بسیار کاربردی من آیه 24 سوره عبس هستش(فلینظر الانسان الی طعامه،انسان باید به غذای خود بنگرد)(غذای جسم و روح)
شما هم به تغذیه تون نگاه کنین، ببینین، چی میخورین، چه جوری میخورین، کِی میخورین!
قطعا ریشه مشکلتون را پیدا کردین.
مثلا چی میخورم؟ ماکارونی با سالاد شیرازی. سالاد الویه. شوریجات و ترشیجات...
چه جوری میخورم؟ در حین تماشای تلویزیون،یا با عجله و خوب نمیجوم
کِی میخورم؟ زمستان، شب.
نتیجه؛ نرسیدن مواد ضروری به بدن، کسالت، خواب آلودگی. کم انرژی بودن 

میدونی که خیلی عزیزی💚

من بگم چی از اینجا یاد گرفتم؛ 

1.ریختن آب جوش و پودر لباسشویی داخل سینک که باعث چربی زدایی از مجراهاش میشه از وقتی این کار را انجام میدم اصلا سیفونهای مسدود نشدن(قبلا هر از گاهی باید باز میکردیم و بیرون می‌شستیم، چقدر حال بهم زن بود😷) 

2.زدن وازلین به درب حمام که اثر آب و کف روش نمی مونه و لک نمیشه

3.غذای نذری، که پرینت گرفتم و چسبوندم کنار گاز

4.سوره واقعه برای افزایش روزی 

5.ذکر استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمان الرحيم بدیع السماوات والارض.. تا آخر، که به شدت در زمینه مالی موثر بوده(از اینجا نبود ولی لینک تاپیک مدیریت مالی که اینجا گذاشته بودن از اونها یاد گرفتم) 

بقیه را یادم نیست از کی یادگرفتم ولی امیدوارم انرژی مثبتش همیشه توی زندگیشون جاری باشه. 

6.پختن کاچی، که از بانو یاد گرفتم هر وقت درست میکنم ازت یاد میکنم بانووووو

ممنون💚قبلا زیاد رعایت نمیکردم و متاسفانه نتایج بدش را هم دیدم

ولی الان سعی میکنم رعایت کنم چون به شدت به این باور رسیدم  که وصف العیش نصف العیش

وقتی کاری را قبل از انجام تعریف میکنی، برای مغز چنین تداعی میشه که بهش رسیدی و همون لذت رسیدن را میبره بنابراین دیگه زحمتی به خودش نمیده که تلاش کنه.(البته روانشناسی جذب و موفقیت چیز دیگه ای میگه، ولی خودم اینجوری تجربه کردم) 

حالا جنبه های دیگه اش را هم که سرجاش هست. مثل آدم‌های منفی که میگن نههههه نمییییییشه، من مییییییدونم نمییییییشه (شخصیت کارتن گالیور) 

ممنون از همه دوستان ببخشید فقط لایک کردم با اینکه به خیلی ها دوست داشتم جواب بدم ولی وقت نداشتم الانشم کمی دیر شده باید برم سر کار    شاد باشید💚🌺☘️

چه باحال 😅

من دقیقا نقطه برعکسم تو جمع های فامیلی زیاد اینو می‌شنیدم که یکی اون شهرزاد رو از برق بکشه 😬

سلام همگییییی  و  آذربانوی دوستداشتنی 💖

بله در این خصوص که احادیث هم زیاد هست که تصمیم هاتونو نگین ! چون باعث میشه درست انجام نشه 

در مورد اینجانظرتون چیه  پس ؟ همه مون تقریبا همه چی مونو میگیم ؟ و یک دنیاااا  هم  میخوننش 🤔

اتفاقا همیشه این مورد برام سواله  و یه حس متناقض بهم میده  و حتی گاهی خلل وارد شده رو هم متاسفانه باید بگم حس کردم 🤔 

البته خب می تونم حدس بزنم پاسخ تون اینه که خب قبل تصمیمات نمی گیم و بعدش گزارش میزنیم ، و اینکه خب همه مون هم هدفیم و حرکت مون به یک جهته و این خودش مفیده و یعنی چندبرابر شدن انرژی 😁

 اما باز هم حتی با گزارشِ پس از انجام  ، بازم اون تناقضه هست برام ، گرچه که می دونید دیوونه وار عاشق اینجا و تک تک تونم  

این حسه خیلی برام مزاحمه

زهراجون  مامان علی جون  😄  شما که دقیق و هرروز تقریبا گزارش زدین  ممنون میشم نظرتون رو در این خصوص بفرمایید 😄

تاثیر چشم زخم چطور ؟   چون انواع و اقسام و اقشار مختلف جامعه با انواع طرز فکر  خواننده ی اینجا هستن 🤔

چون گاهی حسش کردم  برام سوال شده وگرنه وقتی اینجام بی اهمیت بهش  در خدمت تونم !!😜

💞همه تونو خیلی زیاااد دوستووون  دااارممم 💞