و گزارش امروزم 🥰
دیشب به فوتبال دیدن گذشت و چون تا دیر وقت بیدار بودیم تا ۱۰ خواب موندم
بعد صبحانه
و شستشوی ظروف
یه مقدار پرک سیر که از تابستون خشک کرده بودم آسیاب کردم ریختم توی ظرفش
نعنا و تره کوهیا رو هم آسیاب کردم
و دیدم کابینتای ادویه جات و مواد خوراکی و دمنوشا نامرتبه
دیگه ریختم بیرون و پاک کردم و مرتب و تمیز چیدیم
کلی چیزای بیخودی یا ظرفای اضافه رو هم گذاشتم بیرون
لوبیا خیسونده بودم گذاشتم بپزه
یه کم هم باقالی بزرگ خشک بود خیسوندم فردا بپزم بخوریم
لوبیای پخته رو بسته بندی کردم
ناهار پختم
میز تحربر دختر کوچولو رو نزدیک آشپزخونه گذاشتم
همزمان با انجام کارها بهش دیکته میگم یا بهش کمک میکنم دیگه همزمان به اونم رسیدگی میکردم
بعد ناهار و نماز و استراحت
ظرف شستم و گاز رو پاک کردم
دوش گرفتم ، موهامو روغن آرگان زدم
لباسای خشک رو تا کردم چیدم توی کشو و کمدا
فیلم دیدم ، کمی کتاب خوندم
آش بار گذاشتم و واسه گذشتگان قرآن خوندم و کمی حلوا پختم ، واسه همسایه آش فرستادم
نماز خوندم
با دختر بزرگم راجع به امروزش که گذشت حرف زدم و برنامه ی فرداشو بهم گفت( دختر بزرگم حرف زدن باهام در رابطه با برنامه ریزی هاشو دوس داره و منم همیشه گوش نیدم و یعی میکنم تشویق کنم یا راهنماییش کنم(
فیلم دیدیم ، همزمان کلی خرما هسته گرفتم که فردا چرخ کنم با مغزیجات واسه تغذیه ی مدرسه ی بچه ها و خودم
و بعدم شستشوی صورت مسواک و کرم آبرسان
همسرم یه جعبه گوجه گرفته فردا باید پوره کنم
و الانم بخوابم فردا کلی کار دارم