خداقوت سوسن جون😘.
سلااام
امروز صبح فایزه اومد پیش پسرا موند منم رفتم دنبال کارای اداریم.
رفتم بانک رمز پویا و رمز دومم رو فعال کردم
بعدش رفتم کارگزاری بیمه، مدارکمو دادم و ثبتنام کردم، یه جمله س ولی تمام صبح طول کشید، این وسط مجبور شدم برگردم بانک چون رمز دوم و پویام کار نمیکرد، مسیولش تو بانک گفت نشکل از سیستمه و امروز رمز نتی ها اختلال داشتن🙄😐.
برگشتم کارگزاری و بالخره ماجرا جمع بندی شد و تموم شد
چند مرحله دیگه داره هنوز که بعد از اومدن پیامک اداره کار باید پیگیری کنم که احتمالا چند هفته دیگه میاد. و این چنین بود که پرونده این کار اداری فعلا بسته شد.
بعدش رفتم پارچه فروشی، یه ژاکارد قشنگ🥰🥰😍😍 واسه عید خریدم مانتو بدوز.
یه کم گشتم جاجیم خشکل پیدا کنم واسه نشیمن مبل ولی پیدا نکردم
همسرم ماشین رو لازم داشت، رفتم محل کارش و ایشون منو رسوند خونه و رفت فوتبال.
با فایزه نهار خوردیم و رفت
پسر کوچولوها رو خوابوندم و خودمم خوابیدم
بیدار شدم تا پسرا خواب بودن نشستم دو تا اپیزود اموزشمو دیدم. هر چند وسطش جفتشون بیدار شدن و تمرکزم کم بود ولی خب مبحث امروز سبکتر بود و تونستم جمعش کنم.
بعدش بکم خونه رو مرتب کردم
لباس خشکها رو تا زدم رفتن تو کمد
خودمو کنترل کردم که جارو برقی نکشم😎😁 و بزارم برای فردا صبح.
مربی علی جون خواسته بود سوره هایی که حفظه براش ویس بفرسته، فعلا ۴ تاشو فرستادیم که دیگه مهدی جون اجازه نداد، بقیه ش موند واسه وقتی باباش بیاد.
شام داریم
تا اخر شب:
شام گرم بشه، صرف بشه جمع بشه
ظرفا شسته بشه
درمجموع:
برای شب یلدا اگه بشه باید برای خودم شومیز قرمزمو بدوزم.
یه برنامه مدون باید داشته باشم
دی ماه هم تولد همسرمه، هم شب یلدا هم تولد خودم، بعدشم عید، باید نیازسنجی بشه خریدها زودتر انجام بشه، برای شب عید نمونه.
اخر هفته احتمالا مهمون داشته باشیم.