سلام صبح بخیر
دیروز ثنا و علی و محمد تعطیل بودن، هنوزم مثل دوران مدرسه خودم از تعطیلی ذوق زده میشم،
صبح علی مطابق همیشه زود بیدار شد، همسر و پارسا رفتن و با علی صبحانه خوردیم
کارهای همیشگی اول صبح انجام شد (جمع و جور و ظرف و بار گذاشتن خورشت قیمه )
ساعت 8 متوجه شدم ثنا کلاس آنلاین داره، بیدارش کردم و نشست پای کلاس
تا ظهر هی ظرف شستم، روی اپن رو مرتب کردم، دور و بر رو جمع و جور کردم و هی تکرار 😵و البته هی گوشی گردی 😬 همراه کتاب صوتی،، پیام یکی دو تا مشتری هم جواب دادم و سایز و عکس فرستادم
نیم ساعت درس خوندم 🙈
پلو هم دم کردم، نمک نداشتیم و غذا کم نمک بود، زنگ زدم پارسا نمک بخره و تا 3 منتظر بودیم آقا نیومد و بی نمک خوردیم، بعد تشریف آوردن گفتن خب یکم پینگ پنگ بازی کردم 😐 اما دیدم واقعا خیلی راحت میشه ذائقه مون رو تغییر بدیم 👍🏻😉
(همسرم هم چون لازم نبود بره دنبال بچه ها گفته بود تا شب میمونه شرکت و چون بدون برنامه قبلی بود نهار نداشت و یسری مواد برد سوپ درست کنه 😁)
غذاها رو جمع کردم و بقیه سفره رو سپردم به ثنا، دراز کشیدم باز گوشی و کتاب صوتی، یکم بعد هم سه تا کوچیکا بهم ملحق شدن و همون رو تخت، یک ساعتی حرف و شوخی و بازی
بعدم دیدم نمیشه خوابید پاشدم چای دم کردم خوردیم، ظرف شستم،. نخود خیس کردم برای آبگوشت روز بعد که البته منو تغییر کرد و موند برای چهارشنبه
اندکی فوتبال ژاپن، کروواسی دیدم اما به خاطر پارسا مجبورم کامل ندیدم که بتونه درس بخونه ☹️ دیگه هی یواشکی روشن میکردم باصدای کم و فقط نیمه اول و پنالتی های آخر رو کامل دیدم و پارسا هم همراه شد البته،، به اتفاق بقیه برو بچ 🤨 وسطش پاورقی هم دیدیم
بعدش حکومت نظامی اعلام کردم همه نشستن پای درسشون محمد هم نقاشی کرد
چند تا چت تو کمدا داشتم و یک خرید کتاب و یک فروش لباس اوکی شد
محمد هم راه به راه چاب و شیر و شیرکاکائو و آب میخواست و از اونور هم راه به راه دسشویی بود
برای شام کوکو سبزی درست کردم و همزمان به علی دیکته گفتم
علی و محمد و ثنا قبل آماده شدن شام نون و پنیر خوردن، ثنا و علی و خوابیدن
چند تا کتاب دیگه هم میخواستم بخرم که پرداخت با موفقیت انجام نشد و موند برای بعد
با پارسا فوتبال برزیل و کره دیدیم وسطاش همسر هم رسید و شام خوردیم و بعد بازی خوابیدیم