2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044402 بازدید | 88227 پست
به چه مقطعی میخوایید تدریس کنید؟و چرا میخوایید تدریس کنید؟و منظورتون از تدریس برگزاری کلاس خصوصی هست ...


سلاااااممم به خوشگلای خودم ...

آوین جونم ممنونممم از پاسخگوییت مهربون  یکم مسر تر شدم که زودتر بجنبم 😄مرسی 

حقیقتش به یاری خدا هدفم تدریس تو دانشگاه هست 

و بخاطر همین سعی دارم راهمو برای رسیدن به رشته ی زیست شناسی باز کنم   

ولی خب برای شروع طبیعتا  از تدریس های خورده ریزه تَرتر  ،

شروع میکنم دیگه !

فقط امیدوارم تا اونموقع جامعه مون و همه چی نگسسته باشه از هم !🙁 


اما در پاسخ سوالتون که گفتین چرا تدریس زیست ؟! 

واااااایییی فکرشو بکن آوین جون 😍😍😍🥰🥰  بری  قدرت خالق تو توضیح بدی برای بقیه 🥰🥰🥰  برای مثال قدرتش تو خلقت فقط یک "سلللللول برگ " یاهمون سلول جانوری !! 

 که خودش یه کارخونه ی عظیمه برای خودش  در حالی که با چشم غیر مسلح اصلا حتی دیده هم نمیشه !!! 

عششششق میکنم برم اینا رو با بیانی رَسا  بتوضیحم آخه !!! 😅😄😄😄


دخترا  تک تک دعا کنین  زمین و زمان  امن و امان بمونه  من بتونم برم زیست بتدریسم 😂😂

منم برای تک تک تون  که هرررکدوم عشقید برام  دعا میکنم


شنیده بودم میگفتن اهدافتونو  اعلام نکنید  دیگه حالا نمی دونم چه شود !! 

امید است که با دعاهای خیر شما  هدف جان میسر واقع شود به حول و قوه ی الهی ! 

" اللهم عجل لولیک الفرج " 

راستی گزارشم هم  امرووووز الهی شکرررر که هوا بارونی بود بچها 😍🥰

و من از دیشب حبوبات خیسونده بودم  

امروز بعداز صبحانه ، پختمشون  که دلتون نخواد بِ آشَمِش !! 


اما به مرحله ی آش نرسید  و باید میرفتیم منزل مادر همسرم 

البته خیلی خوب شد که رفتیم 

 امروز  از اون روزهای بی حوصلگیم بود  و نیاز داشتم از مسئولیتهای خونه  دور باشم 

آخه مریضی طفلکی  پدرم و بی تابی های مادرم  حال زندگی همه مونو گرفته ! 


دیگه خونه ی مادر همسر هم دخترم عین چسب از نوع گریانش  نزاشت کمک چندانی بهشون برسونم 

برگشتیم خونه   شام آوردم خوردیم البته اونجا هم عصرونه خورده بودیم !!


وسپس باز هم بلطف دخترم  فقط وسایل شام رو نبردم ! بلکه  ریییختم تو آشپزخونه

حبوبات پخته شده رو گذاشتم یخچال 

  و اومدیم بخوابیم ! 😑😐


خونه یخه ، گرم نمیشه   پاشم بچها رو چک کنم  لباس بیشتر تنشون کنم  بعد بیام لالا 


راستی دوستان سورملینا جان ما رو نمیبینه عایا ؟ نمیاد ؟ دلمون تنگ شده برا همه شون 

زهرا بانو  یا بقیه  یادتون نمیاد سورملینا  چه شیربادامی  برای دختر نازش  میدرستید هرشب ؟؟ رسپی شو کسی یادش نیست ؟ برای پسر ضعیفم بشدت لازم دارم    تو نت فقط انگار پودر بادام پوست کنده رو میجوشونن   نمی دونم سورملینا هم همین بود دستورش یا اون با شیر و عسل هم میقاطید ؟ 



" اللهم عجل لولیک الفرج " 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلاااااممم به خوشگلای خودم ... آوین جونم ممنونممم از پاسخگوییت مهربون  یکم مسر تر شدم که زودتر ...

من زیادی منطقی هستم،یکمم زیادی رک هستم🤔منظور از تدریس در دانشگاه دولتی اگر هیئت علمی شدن هست که الان به شدت اشباعه،مگر اینکه شهر کوچیکی باشین❤️

اما اگر تدریس به عنوان استاد مدعو یا حق التدریسی دانشگاه مد نظرتون هست خوب کاملا دست یافتنی هست❤️

اگر تازه میخوایید کنکور بدید،به رشته هایی فکر کنید که در ده سال اینده رو بورس هستن،در کشور توسعه نیافته ما،رشته های تکنیکال یا کلینیکال،بازار کار بهتری دارن❤️

الهی آمیییییین عزیزم 😭💖🙏 مرسی از پاسخگوییت مهربون 🌺 برای واهمه ای هم که الان بخاطر نامعلومی ...

فدات بشم عزیزم ممنونم دوستم 

منم از نا ارومی میترسم 

ولی بعدش فک میکنم که اینطوری میخوایم یاور امام زمان باشیم 

من امروز باید مشهد میبودم بخاطر ناارومیا کنسل شد خیلی حالم خراب بود خیلی خیلی

خوب برای  هرشرایطی باید خودمونو اماده کنیم حتی من فک نیکردم ممکنه نتونم بچه هارو مدرسه بفرستم و باید تو خونه بهشون درس بدم 

شما داستان گوسفنداییکه امام زمان بالای یخونه سر میبرید رو شنیدی؟ 

و اما نتیجه کارهای دیروزم، به 86%کارهام رسیدم کتاب بسی جالبی هستش کتاب خرده عادتها. تا اینجاش داره میگه اگر میخوای تغییر کنی باید تغییر جزیی از باورت باشه تا تأثیرش رو بزاره یعنی مثلاً باید باور داشته باشی ورزشکاری اونوقت تمام عادتها و ویژگیهای یه ورزشکار رو اجرا میکنی این در مورد همه عادتهای خوب و بد صدق می‌کنه. نباید تصورت این باشه که داری سیگاررو ترک می‌کنی بلکه باید باور داشته باشی سیگاری نیستی.

نماز صبح قضا✔️نماز ظهر و عصر✔️ دوش✔️ذکر روز✔️دعا و زیارت روز✔️هزار و یک بار یاودود✔️۲۰۰ تا الحمدلله✔️پانصد بار استغفار✔️ ۷۰ تا سوره نصر✔️ چهار تا سوره✔️تهیه ناهار✔️ته انداز مرغ

ورزش❌گردگیری❌شستن دستی لباس ها✔️تمیز کردن صورتم❌ خام گیاه خواری✔️ کالری شماری✔️پنج تا صوت فرهنگ✔️ شستن دستشویی✔️ شستن حمام✔️ کار کردن✔️ تهیه شام✔️عدسی 

قران✔️ قرآن با ت✔️حافظ✔️مطالعه✔️دعای کمیل❌نماز مغرب و عشا✔️ناخن✔️ و حمام دخترم❌نماز قضای من✔️نماز قضای دایی✔️ مقدمات غذای فردا✔️مرتب بودن خونه✔️مرتب بودن آشپزخانه✔️

    آهای خوش اندامها سلام.                        گروه بنفش  من یکبار ۱۲ کیلو کم کردم بازم میتونم. قد:157. وزن اولیه:۶۹.۵____۶۸.۸____۶۷.۴_____۶۷.۱___۶۶.۱___۶۵.۷_____۶۴.۹  هدف اول:65     هدف دوم:60    هدف نهایی:55      تاریخ شروع رژیم140۱/۱۱/۰۱زندگی ریموت و کنترل نداره بلندشو خودت عوضش کن......!
و اما نتیجه کارهای دیروزم، به 86%کارهام رسیدم کتاب بسی جالبی هستش کتاب خرده عادتها. تا اینجاش داره م ...

و اما امروزم غیر از روتین ثابت و حمام بردن گل دختر روز بیرون رفتن و خرید برای خونه ست و احتمالا تا شب درگیر خریدهای خونه هستم.

    آهای خوش اندامها سلام.                        گروه بنفش  من یکبار ۱۲ کیلو کم کردم بازم میتونم. قد:157. وزن اولیه:۶۹.۵____۶۸.۸____۶۷.۴_____۶۷.۱___۶۶.۱___۶۵.۷_____۶۴.۹  هدف اول:65     هدف دوم:60    هدف نهایی:55      تاریخ شروع رژیم140۱/۱۱/۰۱زندگی ریموت و کنترل نداره بلندشو خودت عوضش کن......!

سلام جمعه تون پر از شادی

دیروز عصر خواهرام اومدن پیشمون،  گفتم سر راه خوراکی هم بخرن😊(یادم باشه پولشو برای خواهرم کارت به کارت کنم). 

همسرم میخواست با دوستاش بره شهربازی، گفتم قبل رفتن بره یکم میوه و وسایل الویه بخره،  از حدود ۴ تا ۶ داشتم خریدها رو. میشستم و خونه رو جم میکردم و وسایل شام ذو گذشاتم بپزه لباس بچه ها رو عوض کردم و خودمم دوش گرفتم و خواهرام اومدن،  تا اواسط شب موندن و خدارو هزار بار شکر شب خوبی بود، واقعاااا بهش نیاز داشتم، خستگی هفته پیش رو شست و برد. 

همسرم اومد شام خوردیم و بعد خواهرام رفتن. خدا خیرشون بده اشپزخونه رو حسابی مرتب کردن و بعد رفتن. 

امروز صبح بیدار شدیم صبحانه خوردیم. 

خونه رو جارو کشیدم و نامرتبی های احتمالی برطرف شد و خونع شد دسته گل

و پروژه ترشی اب گوجه م خیلی موفقیت امیز نبود دیشب خواهرم دیدشون و پیشنهاداتی راجبشون داد، امروز پیشنهادات رو اعمال کردم،  قیافش خوب شد امیدوارم چند روز دیگه مزه شم خوب بشه.  ترشی بادمجونمم حس کردم سرکه ش خیلی زیاده،  یکم فراوریش کردم و گذاشتم یخچال. 

فقط موند سیر که باید باهاش ترشی سیر درست کنم باید یه دستور مطمئن براش پیدا کنم. 


برای نهار جوجه تابه ای درست کردم

با اهل خونه یکم میوه خوردیم


نمازمم خوندم

در ادامه: 

نهار بخوریم

ترشی ها سرد بشن برن تو ظرفاشون

ظرفها شسته بشه

بریم بیرون خرید(خدا کنه موفقیت امیز باشه،  دیگه واقعا داره قورباغه میشه، نمیدونم چرا انقد تو خرید این یه قلم سختگیر شدم😐😐😐) 

شب پسرا برن حمام

برای شام هم یخچال چند تا انچه گذشت داره همونا ذو بخوریم تموم شه


من عصر چای و کیک آماده کردم  شام عدس پلو گذاشتم  جارو کشیدم  راستی ۲۳ آبان وقت عمل ...

نگران نباش  ان شاءالله که به سلامتی کامل میرسی و با خبرا خوب خوب و با انرژی برمیگردی.  

اللهم صلی علی محمد و آل محمد 

🖤🖤🖤🖤
بچها بچها بچها  🤦‍♀️😆 یه شیشه ی خالی و تموم شده ی شربت سرماخوردگی پسرم  دو روز روی میز ...

خخخخ بسیار عالی من یکی کیف میکنم میخونمت 😂

بله بسیار اتفاق افتاده بسیار 

درمورد اون واهمه بیخیال منکه  اینقدر مشغله دارم اصلا بهش فکر نمی‌کنم یعنی تو باغ نیستم 🤭

شما به تلاشت ادامه بده جای دوری نمیره 😁

🖤🖤🖤🖤
سلاااااممم به خوشگلای خودم ... آوین جونم ممنونممم از پاسخگوییت مهربون  یکم مسر تر شدم که زودتر ...

ابه امید خدا به هدفت میرسی . 

منم وقتی زیست میخوندم همه رو با آب و تاب برای همسرم توضیح میدادم و کیف میکردیم . 

از فتوسنتز گیاهان گرفته تا اعضای بدن .....

برات بهترین و آرزو میکنم ❤❤❤

🖤🖤🖤🖤

سلام به همگی. 


امروز:

 تا اهل خونه خواب از سرشون بپره، ناهار رو بار گذاشتم، چون ممکن بود دیر جا بیفته. 

تا اینجا هنوز آماده ی صبحانه نشده بودن، برای همین رفتم سراغ دی جی که برای یه خرید فوری، اقدامات لازم و مقایسه ها رو انجام بدم. 

از اینجا به بعد دیگه پیداشون شد و من هم صبحانه ی مورد علاقه شونو چیدم که خوشحالشون کرد و منم از خوشی اونا خوشحال شدم. 

برنج رو خیسوندم

ظرفهای صبحانه رو شستم

دوباره رفتم سراغ دی جی و تکمیل خرید

یه کوچولو سریال دیدم

برنج رو آبکش کردم و گذاشتم دم بکشه

برای شام، آبگوشت بار گذاشتم

کلی پیاز داغ درست کردم هم برای مخلوط کردن با کوبیده ی شام هم برای ناهار 

بعد ارائه‌ی ناهار و شستن ظرفها، دیگه هیچ کاری برا خونه نکردم. وقتم رو گذاشتم برای کارهای خودم تا الان که دیگه شیر جوشوندم و زیر آبگوشت رو خاموش کردم، همین. 


البته کار که بود و هست: اتو، تا کردن لباسهای خشک شده، تمیز کردن اجاق گاز و چند تا تیکه ظرف که باید شسته بشن. ولی هنوز دلم می خواد به بقیه ی کارهایی برسم که از برنامه ام برا خودم مونده: 

مثلا کتاب جدیدمو تموم کنم که دخترم بهم پیشنهاد کرده و از سر نشکستن دلش، دستم گرفتم ولی عجیب، روون نوشته شده و قابل قبوله. رمان نوجوانه:

 "شگفتی" از: " آر. جی. پالاسیو " 

ترجمه ی " پروین علی پور "  انتشارات " افق" 


ولی برنامه ی فردای خونه، سفت و سخته:


شستشوی ماهانه ی لباس‌های سفید با سفید کننده 

شستشوی لباس‌های روشن

شستشوی لباسهای تیره ( بیچاره لباسشوییم، سنی ازش گذشته. برای همین احتمالا همه رو نمیدم بهش فردا بشوره. یه کم بمونه برای یکشنبه) 

تمیز کردن آشپزخانه در تمامی جهات: حتی هود 🤒 که دوستش نمی دارم این کار رو. تازه بعدش هم مصیبت دارم، چون دلم نمیاد زیرش آشپزی کنم. 😐😐😐

شام شبش و ناهار فرداش که احتمالا کوکو سبزی یا آش : شام و خورش کرفس: ناهار ( ناهار فردا رو آماده کردم) 

دیگه بعیده بیشتر از اینا رو برسم.

آها یه کاشتنی هم دارم اگه خدا بخواد. خدا کنه اینجا پا بگیرن. دلم گیرشونه، برام عزیزن.





ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز