2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043335 بازدید | 88176 پست

سلام عزیزان شبتون قشنگ❤

گزارش امروزم

ساعت ۱۰ و نیم بیدار شدم

دست و صورت شستم.مسواک زدم. موهام رو شونه زدم و گوجه ای بستم. یه کوچولو آرایش کردم🤗

آب گرم با دو تا قاشق سرکه سیب خوردم

برای همسر هم آماده گذاشتم که بیدار شد بخوره

صبحانه آماده کردم.

همسر بیدار شد با هم صبحانه خوردیم و مسابقات پارا المپیک رو نگاه کردیم

ظرفای صبحانه رو شستم

ظرفای ماشین ظرفشویی رو هم در آوردم گذاشتم کابینت ها

پسرم بیدار شد توی همون تختش کلی باهاش بازی کردم و ازش پرسیدم دیشب خواب چی دیدی و ...

صبحانه شو دادم

برای ناهار یه بسته گوشت چرخی گذاشتم یخش باز شه تا کباب تابه ای درست کنم

پدر و پسر رفتن توی اتاق کلی با هم بازی کردن

منم کل خونه رو جاروبرقی و تی کشیدم.همه جا گردگیری شد

با مامانم و خواهرم تلفنی حرف زدم

میوه آماده کردم همه با هم میوه خوردیم🥰

بساط ناهار رو آماده کردم

در همین حین قندون ها و جای یکی دو تا از ادویه ها رو پر کردم

صوت حدیث توی خونه گذاشتم و اسپند دود کردم🙏

روی وسایلهای برقی اشپزخونه رو دستمال کشیدم

روی یخچال رو هم از گرد و غبار پاک کردم

ناهار رو تزیین کردم و گذاشتم سر میز  خوردیم.


بعدش روی مبل دراز کشیدم خیلی خوابم میومد😴

نیم ساعت استراحت کردم فول شارژ شدم

پاشدم ظرفای ناهار رو شستم

یه کوچولو مواد ماکارانی درست کردم برای شام پسرم

برای خودمون تصمیم داشتم بادمجون و گوجه شکم پر درست کنم

دیشب همسر هوس کرده بود😍

چای سبز با زنجبیل دم کردم خوردیم

ساعت ۵ لباس ورزشی پوشیدم یک ساعت و نیم پیاده روی کردم

غذای پرنده ها رو هم ریختم کنار باغچه

سر راه  بادمجون گرفتم با چند قلم جنس دیگه

برای گربه ها هم از مرغ فروشی یک کیلو نوک بال مرغ گرفتم

برگشتم خونه

همسر قهوه آماده کرد. کلی ازش تشکر کردم و خوردیم🤗

خرید ها رو جا سازی کردم

توی فاصله ای که پیاده روی بودم پدر و پسر کلی با هم بازی کرده بودن🥰

پسرم رو آماده کردم با هم رفتیم حیاط. کلاس کاراته شون شروع شد

منم تنها توی آلاچیق نشستم و کلی نت گردی مفید کردم

به گربه ها غذا دادم

همسر رفت پیاده روی و ورزش

ساعت ۹ و نیم برگشتیم خونه

ماکارانی رو دم گذاشتم

بادمجون ها روهم آماده کردم برای درست کردن

بدنم رو آب گرفتم. لباس عوض کردم . موهامو خوشگل بستم و آرایش کردم

ساعت ده و نیم غذام حاضر بود. همسر هم اومد . شام رو آماده و تزیین خوشگل کردم

شام رو خوردیم

ظرفا رو جمع کردم همون لحظه شستم

گاز رو تمیز کردم

ظرفشویی رو هم برق انداختم

با پسرم پازل بازی کردم

شیر گرم کردم خورد

مسواکش رو زدم با جملات آرامبخش و نوازش خوابوندمش

تخمه آوردم با همسر خوردیم و نت گردی کردیم و در مورد هر مطلبی حرف زدیم

الانم براتون مینویسم

بعدش  هم روتین پوست و مسواک و نخ دندون و لالا


امروز دو ماهه که عصبی نشدم. حتی یه کوچولو هم تن صدام بالا نرفته✨

به شدت احترام همسر و پسرم رو نگه میدارم✨

برای پسرم خیلی وقت میذارم✨

از گوشی فقط به عنوان نت گردی مفید استفاده میکنم✨

غذاهام همیشه تزیین شده ست( حتی ساده ترین غذاها)✨

تنوع غذایی و دمنوش و نوشیدنی هام خیلی زیاد بود✨

تا اونجا که میتونستم سالمخوری کردم ( هم خودم هم اعضای خانواده) ✨

روی همه کارهام برنامه ریزی داشتم جوری که وقت اضافه هم میاوردم✨

واسه خودم حسابی وقت گذاشتم و پیاده روی کردم✨

هر کاری که توی خونه انجام دادم به نیت جلب رحمت و برکت بوده✨


انشالله شما هم تا الان توی چالش ها موفق بوده باشید



سلام دوستان 

بالاخره دیشب به خوبی و خوشی مهمونی برگزار شد و انگار بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد. 

سه مدل غذا درست کردم که یکیش دست نخورده موند و اون دو تا هم نصفشون خورده شد. دیگه برا هیچ مهمونی اون رو درست نمیکنم. 

نمیدونم این چه فکر اشتباهیه که دارم همیشه دو برابر تعداد مهمانها غذا درست کنم و هر بار میگم دفعه ی بعد اسراف نمیکنم اما بازم همون اشتباه قبلم رو تکرار میکنم. 

دیشب یکی از مهمانها زحمت کشید ظرفهای شام رو شست ولی بازم کلی ظرف نشسته تو اشپزخونه است. کلا اشپزخونه انگار بمب ترکیده. 

✨✨✨ 

بعد از هر مهمانی و دورهمی من کلی حرف دارم که بگم ولی همسرم کاملا برعکس منه. به نظرم حتی اگه بره بهشت و برگرده بهش بگم از اونجا چه خبر میگه هیچی سلامتی.

خب منم ترجیح میدم دیگه بیشتر سکوت کنم.


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام دوستان بالاخره دیشب به خوبی و خوشی مهمونی برگزار شد و انگار بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد. س ...

خسته نباشی عزیز

ای کاش این سری بتونی توی غذا پختن مدیریت کنی. اینجوری هم خسته میشی. هم تا دو سه روز غذای تکراری میخورید. هم هزینه ها چند برابر میشه


گاهی مردا از خستگی توان حرف زدن هم ندارن. اگه از اول اینجوری بود بهش سخت نگیر.بیشتر خودت صحبت کن و با اشتیاق حرف بزن. نکات منفی مهمانی ها رو نگو. از خستگی هات نگو. چون اولین حرفی که مرد میزنه اینه * میخواستی انقدر کار نکنی که خستگیت برا من بمونه*😐

مهمان داشتم دیشب دونوع غذا درست کردم همش خورده شد فقط در حد سه پرس موند که یک پرس نگه داشتم دوتاش هم ریختم تو ظرف دادم مهمان ها بردن یکم سالاد موند اونم دادم مهمانم برد همه چی به اندازه بود و همه هم کاملا سیر شدن راضی بودم از میزان غذا .ظرف ها رو مهمانم شستن ولی خوب خونه ام بهم ریخته اس باید مرتب بشه حسابی.

خسته نباشی عزیزای کاش این سری بتونی توی غذا پختن مدیریت کنی. اینجوری هم خسته میشی. هم تا دو سه روز غ ...

مرسی عزیزم از راهنماییهاتون. سلامت باشید. 💙🙂

نه بعد مهمانی اصلا غیبت نمیکنم اهل غر زدن هم نیستم حداقل بعد مهمانی نیستم. همسرم کلا سایلنت میشه. منم دیگه ترجیح میدم حرف نزنم‌... 


سلام صبحتون قشنگ

اهم مطالب این چند روز😁

همه مون مریض شدیم

نوبتی هم مریض شدیم

آخرین نفر خودم بودم که هنوزم کمی بی‌حال هستم.


این یه هفته فقط مریض داری کردم و تو مسیر درمانگاه بودیم🙃.


دیروز نهار و شام با همسرم بود ،نهار بهمون سوسیس تخم مرغ داد

برای شام هم سوپ درست کرد ولی یادش رفته بود مرغ بریزه🤐. لعابش خوب بود ولی با مرغ خیلی خوشمزه تر میشد. به هر حال تشکر رو کردیم و خوردیم❤️.


منم دیروز کلی با لپتاپ کار کردم

دو ساعتی روی پروژه م کار کردم . علاوه بر اون با یه گروهی قرار بود کار کنم باید اکانت می‌ساختم تا منو به پروژه اضافه کنن، بالاخره انجامش دادم و چند تا ویس آخر که مهمتر بود گوش دادم ببینم کلیات پروژه چطوریه. خداروشکر این قورباغه رو قورت دادم 


این هفته چند باری هم حرم رفتیم، شب شهادت امام رضا هم قسمت شد پیاده رفتم حرم و برگشتم. مسیرها از دم در خونمون مسدود بود، از خونه تا حرم پیاده رفتم و پیاده برگشتم.


امروز اومدم سرکار،خیلی هم کار دارم. یه چایی بخورم برم سراغ کارم.


انشالله بهتر بشم باید بریم سراغ کارهای عقب مونده، خرید مدرسه، دندونپزشکی و ....


سلام از مادری نگران.

دوستان عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.

مدت زیادیه که سایت سر نزدم البته گاه گداری میخوندم مطالبتون رو اما حس و حال نوشتن نداشتم.

دخترم با رفتن به پیش دبستانی مشکل داره و باید خودم همراهش بیام.اینجا هم میشینه کنار من و به سختی داخل کلاس میره.خلاصه که داستان دارم.دو ماه زودتر گذاشتمش مهد (که البته آموزشهاشون رو شروع کردن و همون پیش حساب میشه)،،،بلکه راه بیفته اما فعلاً که تغییر زیادی نکرده.

یکروز بهتره یکروز نه...

دعا کنید بچم این مرحله رو با سلامت کامل روح و روان و جسم و جان....به پایان ببره و حالش خوب بشه.

اضطراب جدایی یا دلتنگی یا وابستگی یا هر چیزی که داره برطرف بشه و مثل قبل شاد و سرحال باشه.

ارادتمند تک تکتون هستم.😊😊

توی یکی از پستها اتفاقی دیدم که خدیجه ی عزیزم منو یاد کرده بودن،خیلی خیلی ممنونم به خاطر دل مهربونتون. زنده و پاینده باشید.😘😘


هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند
سلام از مادری نگران.دوستان عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.مدت زیادیه که سایت سر نزدم البته گ ...

سلام عزیزم

جات واقعا خالی بود🥰💝


انشالله دختر کوچولو هم زودتر به شرایط عادت می‌کنه. نگرانش نباش،خیلی از کوچولوها این مدلی هستن، بعدش که عادت کنند دیگه از مهد نمیتونی بیاریش،همش میخواد همونجا بمونه😁❤️❤️

سلام از مادری نگران.دوستان عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.مدت زیادیه که سایت سر نزدم البته گ ...

سلام عزیزم روزت بخیر

شما با کارشناس ها و مشاور مدرسه کمک بگیر

ولی خب خیلی از بچه ها همین جور هستن

مادره همکلاسی پسرم تا بهمن  پشت در مدرسه وایمیستاد. بعدش بچه عادت کرد. 

با دل گل دخترت راه بیا انشالله که زودی عادت میکنه

سلام عزیزمجات واقعا خالی بود🥰💝انشالله دختر کوچولو هم زودتر به شرایط عادت می‌کنه. نگرانش نباش،خیلی ...

ممنونم زهرا جانم.خدا کنه که اینطوری باشه.🙂

هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند
سلام عزیزم روزت بخیرشما با کارشناس ها و مشاور مدرسه کمک بگیرولی خب خیلی از بچه ها همین جور هستنمادره ...

ممنونم از شما.بله با مربی و مدیر مهد صحبت کردم اما متأسفانه کارشناسشون به دلایلی از مهد رفتن.ایشون روانشناس کودک و نوجوان بودن و رفتار صحیح با دخترم رو میدونستند،یک مدت مدیر داخلی مهد بودن اما بعد کسی دیگه جایگزین شدن.راستش مربی شون خیلی اون طوری که باید و شاید حواسشون به دخترم نیست با اینکه من شرایطش رو توضیح دادم براشون و دارن می بینن که من هر روز همراهش میرم...اما اون توجهی که باید بهش داشته باشند رو ندارن،متأسفانه.

خیلی خسته ام.

هر که را اسرار حق آموختند،مهر کردند و دهانش دوختند

ساعت ۹ بیدار شدم تا ۱۲ فقط تلویزیون دیدم و صبحانه و هنگ بودم و خستگی مهمونی دیشب به تنم بود.ولی یهو دیگه پاشدم رفتم آشپزخانه کل ظرف ها خشک کردم یکم هم بود شستم و آبگوشت بار گذاشتم ناهار خوردم میوه شستم سه دور لباس انداختم ماشین‌.شوهرم که اومد از سرکار جارو کشید و گردگیری کرد منم یه دوخت و دوز کوچک بود انجام دادم و شام آماده کردم خوردیم گلوم از صبح میسوزه آب نمک قرقره کردم و آبلیمو و عسل شوهرم درست کرد برام.فعلا قرص نخوردم  تا فردا صبح ببینم وضعیتش چطوره.برای فردا هم باید فلفل دلمه ای خرد کنم بزارم فریزر. آخرین بازمانده سیر خشک شده هارو بریزم آسیاب و اینم اوکی بشه.هویج هم دارم نگینی و خلالی باید خرد کنم بزارم فریزر

سلام عزیزان شبتون بخیر

گزارش امروزم

صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدم . توی همون رخت خواب کمی رمان خوندم

بعد پاشدم دست و صورت شستم و مسواک زدم

سرکه سیب و آب ولرم خوردم

یک ساعت نت گردی مفید کردم

یه کار خیاطی کوچیک داشتم انجام دادم

موهام رو شونه کردم و یه آرایش کوشولو کردم

یه بسته مرغ گذاشتم بیرون یخش باز شه

چایی دم کردم

خانواده بیدار شدن با هم صبحانه خوردیم

نون های اضافی رو برای پرنده ها خرد کردم🤗

یکی از همسایه ها زنگ زد خواست غیبت  یکی دیگه از همسایه ها رو کنه ولی چون من در جریان بودم جوری صحبت کردم که کاملا نظرش نسبت به اون شخص عوض شد

مرغ رو گذاشتم بپزه. برنج هم کته کردم در حین پختن غذا ذکر یا رزاق رو زیاد تکرار کردم

به خواهر شوهرم زنگ زدم احوالپرسی کردم

اسپند و چوب دارچین دود کردم کل خونه پخش شد

کل پذیرایی و اتاق ها رو گردگیری کردم

به خاطر ساخت و سازی که کنار خونه مون میکنن هر روز باید گردگیری کنم. خیلی خاک میاد توی خونه🥴

همسر میوه شست پوست کند همه خوردیم

دوش گرفتم موهام رو خشک کردم آرایش ملایمی هم کردم

ناهار زرشک پلو درست کردم و با سالاد کاهو. تزیین کردم

زرشک ها و برنج زعفرونی رو یه شکل قلب روی برنج ریختم♥️

ناهار آماده کردم و خوردیم

همون لحظه ظرفا رو شستم و آشپزخونه رو عین دسته گل کردم

تخم شربتی و دانه چیا آماده کردم

یک ساعتی دور هم نشستیم و گپ زدیم. تسبیحات حضرت زهرا رو گفتم

آماده شدم رفتم پیاده روی. همه بچه ها توی حیاط بودن اسکیت و دوچرخه بازی میکردن. منم زودتر از پیاده روی برگشتم که پسرم رو بیارم حیاط

برگشتم همسر قهوه آماده کرد خوردیم. رفتیم حیاط.همسر هم رفت پیاده روی و ورزش

همون دو تا همسایه که اول گزارش گفتم به خاطر حرفای من خیلی صمیمی تر از قبل شده بودن. 🤗

ساعت ۹ برگشتیم خونه. برای شام سوسیس تخم مرغ درست کردم و توی ونه حدیث کسا رو با صوت پخش کردم

شام خوردیم

ظرفا رو شستم.

کابینت زیر سینک رو مرتب کردم

لباس ریختم لباسشویی

با پسرم  و همسر دبرنا بازی کردیم کلی پسرم کیف کرد🤗

چای زعفرونی دم کردم خوردیم و در مورد اتفاقی که توی مسابقات افتاد کلی حرف زدیم و افسوس خوردیم😔

الانم براتون مینویسم

بعدش طبق روال هر شب روتین پوست و مسواک و نخ دندون

سلام گزارش امروز .. 

صبح زودتر بیدارشدم با بچه ها صبحانه خوردیم ، ناهارگزاشتم‌، لباس های خشک شده دیروز و جمع کردم ، بعداظهر رفتم خونه بابام ، جاروبرقی کردم ، یه کوه ظرف شستم‌، لباس شستم ، دوتا پتو مسافرتی با روفرشی شستم‌، گاز و حسابی تمیز کردم وکل  اشپزخونه رو دستمال کشی کردم ، به مادربزرگم زنگ‌ زدم ، شام گزاشتم و ظرف هارو شستم ، دیگه همسرم اومد دنبالمون برگشتیم خونه ناهار از ظهر بود گرم کردم خورد ، ظرف و سینک و تمیز کردم ، ❤️

ارزش خودت رو بدون ، مالیات هم بهش اضافه کن 🦋
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز