2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043522 بازدید | 88177 پست

گزارش امروزمن:خونه رو جمع وجورکردم

حیاط و دستشویی شستم

ظرف شستم.  لباس دختریوشستم

گازوکابینت دستمال کشیدم

مادر شوهرم وبرادرشوهرم اومدن  واسه ناهار غذاپختم ومادرشوهرمم زحمت سبزیوکشیدپاکش کرد

بعدناهار:ظرف شستم.جارودستی کشیدم

الانم اومدم استراحت عصرمیخوایم باخواهری بریم خرید گردگیری هم بایدبکنم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

لطفا بگید چه اسنکی؟ باطرز تهیه    

اسنکم به املت تغییرماهیت داد

هر چی گیرت اومد سرخ کن باهم قاطی کن، یه رب بهش بزن، بریز روی نون تست، یکم پنیر پیتزا بریز روش، یه تست دیگه روش بزار، بعدشم بزارش تو ساندویچ ساز. اینگونه😂

خسته نباشی عزیزم هیچی بدتر از این نیست وسیله های  پرکاربرد مثل لباسشویی و جاروبرقی خراب بشن ی ...

دقیقااااااا😘😘

اووووف دیگه داره میره رو اعصابم خرابیش.

  هنوزم همسرم وقت نکرده کسی بیاره درستش کنه، 

خدایا صبر بیشتری به ما عطا بفرما😁

اصلا دست خودم نیست ها. قرار بود امروز استراحت کنم ولی بازم کلی کار کردم

عصر خوابم نبرد با وجود خستگی که داشتم

نشستم پای مانتوم، مدلشو انتخاب کردم و برش زدم، برشش تموم نشده بود که خواهر شوهر جان زنگ زدن گفتن شومیزشونو به مهمونی وسط هفته دیگه که میخواد بره برسونم.

منم مانتو رو به همون حال رها کردم و نشستم به کشیدن الگوی خواهرشوهر. الگو کشیدم و نصفشو برش زدم نصفش موند دیگه حسابی خسته شده بودم، پارچه شومیز لیز بود و برش زدنش کاری بس دشوار، منم که هنوز دستم روون نشده ، سختم بود.



نهار فردا خورشت بامیه گذاشتم، شامم که املت خوردیم.


امشب دیگه کاری نمیکنم، خسته ممممممم

فرداعصر کلاس دارم و برناممو حاضر نکردم، فردا بااااید تکمیلش کنم

کارای امروز من

بعد صبحانه یه سر رفتم بازار سبزی خریدم واسه آش که عصر با چنتا از دوستام پختیم و تقسیم شد

ناهار داشتم فقط ظرفا رو شستم

یه عالمه لباس با دست شستم

خیلیاشون لباسای دختر کوچولوم بود

یا مانتو مجلسی 

یا لباس سفید 

هر کدومو باید یه طور میشستم

شام درست کردم

ظرف شستم

همسرم وقتی کارش زیاد باشه باید یه کارگر بگیره کنار دستش

واسه همین به هفته ای هست کارگر داره و ناهار رو بتهم میخورن

منم مجبورم بعد شام دوباره غذا درست کنم واسه فرداشون و یخ بزارم واسش و ظرف و وسایل غذاشونو آماده کنم

و وقتی هم از سر کار میاد یه عالمه ظرف کثیفو لباس میاره

و حالا حالاهاهم این ماجرا ادامه داره

یه کم با این ماجرا خسته میشم ولی خب میگم برای ما زحمت میکشه الانم نمی صرفه غذا بیرون بگیره تازشم غذای خونگی سالم تره دیگه خودمو راضی میکنم😂

دوستان من توی خونه بیخودی احساس افسردگی میگیرم واین خیلی اذیتم میکنه  نتونستم کلاسی ثبت نام کنم حس میکنم وقتم بیخودی هدر میره بنظرتون چیکار کنم

تابستونا سرکار نیستم و احساس خوبی به بیکار بودنم ندارم

سلام دوستان دخترم چندوقت بود میگفت شلوار ازاینا که میره زیر پا میخام به زورشلوارشومیکشیدزیرپاش درمیومدحرص میخوردوبه من چپ چپ نگاه میکرد

ساپورت رکاب دارو میگفت بالاخره دیروز دوتا واسش دوختم انقدذوق کرده بود همش درحال تعویض بود اینومیپوشیددرمیاورداونیکی رو میپوشیدوکلا درگیربود

دیگه کارخاصی نکردم همون کارای روتین بود

گله از دست کسی نیس ، مقصر دل دیوانه ماست😊
سلام دوستان دخترم چندوقت بود میگفت شلوار ازاینا که میره زیر پا میخام به زورشلوارشومیکشیدزیرپاش درمیو ...

وای عزیزم منم بچه بودم عاشق این شلوارابودم خوشحال با این مامانش

گزارش ديروز منِ خسته:رسيدم خونه لباساموعوض كردم چاي دم كردم پريدم توجام خوابيدم حتي چاي نخوردم بعدش ديدم همسرم صداميكنه پاشو شام بخوريم پاشدم ديدم به به قيمه درست كرده 

شاموخورديم يكم كه خوابم پريد ظرفارو شستم  دودورلباس شستموپهن كردم لباس دستي شستم دوش گرفتم چاي دم كردم خورديم(بعد5روز ديروز رفتيم خونمون خخ)

امروزم جهازبرون وقندشكني دعوتيم وازاونجايي كه من تنبلم ووقتي نمونده به عروسي ديگه قراره امروز برم ارايشگاه هم اصلاح هم رنگ مو ديگه نميتونم برم اونجاديروزم عصر جهازبرون يكي ديگه دعوت كردن كه ديگه گفتم نميرسم  

بعدارايشگاهم برم خريد بعدش برم خونه شام درست كنم ولباسامونو اماده كنم ويكمم توخونه تميزكاري كنم كلي مهمون ازفاميلا اومده براي عروسي كه نميدونم كي ميان خونه ما براهمين بايدخونم تميزومرتب باشه

فعلا همينا يادم مياد

         
کارای امروز من بعد صبحانه یه سر رفتم بازار سبزی خریدم واسه آش که عصر با چنتا از دوستام پختیم و تقسی ...

از هنرهایی که بلدی تو خونه استفاده کن.

منم دلم میخواست کلاس گلیم بافی برم.اما دیدم شرایط جور نیست ،منم روزها بعد کار خونه بی حوصله ام دوباره یه شماره دوزی جدید شروع کردم.

گفتم هرچی باشه از فکروخیال و نتگردی و بی حوصلگی بهتره.

این نیز بگذرد...                                                       
خانمهای گل هرکدامشان واسه تابستون یاهروقت دیگه ای اگه سرگرمی بلدی بگین.شوهرم نمیزاره بیرون کارکنم

چه کارهایی بلدی؟

از همونها استفاده کن.

برو سرای محله تو.کلاسهای روانشناسی شرکت کن.

برنامه کاردستی با بچه ها بذار.

از تیکه پارچه های خونه برای درست کردن کش و گلسر استفاده کن.

یه مهارت جدید تو زمینه کار با کامپیوتر یادبگیر.

خدا روشکر اینترنت تو این زمینه خیلی کمک میکنه.


این نیز بگذرد...                                                       

همسرمن شرط ازدواجمون رو این گذاشت که من سرکار نرم اصلاااا.

بنده خدا همه بار تأمین مالی رو دوش خودشه اما گفت تو خونه باش و همسری و مادریت رو انجام بده.

میخوای تو اجتماع باشی کلاس برو،کارهای اینطوری انجام بده.اما سرکار نه.

منم پذیرفتم.

حالا توخونه سرخودم رو.گرم میکنم.

این نیز بگذرد...                                                       
همسرمن شرط ازدواجمون رو این گذاشت که من سرکار نرم اصلاااا. بنده خدا همه بار تأمین مالی رو دوش خودشه ...

شما چه کارهایی انجام میدین؟ واسه سرگرمیه یا درآمد هم ازشون دارین؟ البته حمل بر فضولی نباشه اگه دوست داشتین بگین

بحق الحسین (ع)                                                                  اللهم عجل لولیک الفرج                                                          🖤🖤🖤🖤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  3 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  5 ساعت پیش