بچه ها من یه ساله ازدواج کردم 18 سالمه براتون نگم تو این سن سختی زیاد کشیدم شوهرم یتیمه وقتی نامزد بودیم خانواده هامون مشکل داشتن همشم تقصیر مادر شوهرم بود واین باعث شد ک بین مارو بهم بزنن بااینکه خیلی عاشق هم بودیم و شوهرم خودکشی کرد خودشو آتیش زد و ی ماه تو کما بود و مادرم منو راضی کرد با یکی دیگه ازدواج کنم من راضی نبودم چون عاشق همسرم بودم وقتی از بیمارستان مرخص شد من ازدواج کردم واین ب گوشش رسید و گفت ده تا بچه هم داشته باشی من میخامت و ب پات میمونم خلاصه سه ماه از ازدواجم گذشت مادرم گفت طلاق بگیر ک این مرد زندگی نیس و همش اسم شوهرم میورد ک بخاطرت خودش آتیش زد اینا منم طلاق گرفتم و گفت برگردم ب شوهرم منم عاشقش بودم قبول کردم وقتی برگشتم شوهرم اخلاقش خیلی فرق کرد مشکوک بود همش مشروب میخورد و نمیرفت سرکار و من ب مرورزمان اعتمادش ب دست آوردم و اخلاقش تغییر کرد و سرکار رفت مشروب و کم کرد ولی الان شوهرم خونریزی مدفوع داره دکتر نمیاد چون هرچی کار میکنه میده من یعنی از شکمش میزنه برا من من خیلی نگرانشم مشکل دادگاه داره دیه باید بده شوهرم لباس در حسابی نداره با تی شرت میره بیرون فقط بخاطر من و مادرش خیلی بده اصلا براش مهم نیس و فقط فکر عشق حالشه مادرم میگه آینده ات خرابه و جونیت حروم نکن طلاق بگیر ولی من عاشق شوهرمم و شوهرم جز من کسی نداره
😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
😑😑😑😑😑الان چي بگم ؟
یعنی واقعا نشستی ببینی مامانت بگه طلاق بگیر بگی چشم بگه شوهر کن بگی چشم مگه اراده نداری از خودت
حالا فکر عشق و حالشه یا به فکر تو؟
هيچي نفهميدم جز بدبختي
ماشاءالله باشه به مامانت،همش میگه طلاق بگیر!
همه پولاشو میده به تو ؟ خب توهم مدیریت کن گاهی براخودشم لباس بگیر یه زندگی ساده دورازتجملات جمع و جورکنید زندگی رو شروع کنید
مامانتم همش توفكرطلاقه
دوسش داری باهاش بمون زندگی الکی نیست که تقی ب توقی بخوره برین طلاق بگیرین وقتی تونستی تغیرش بدی پس بدون اینده خوبی در انتظارته انشالله😉
عزیزم ببخشیداتوفدای مادرت شدی نمیزاره زندگیتوبسازی طلاق چیه بابا
مامانت فكر ميكنه شوهر لباسه كه هر روز، هر روز عوض كنى؟!!!!
چقدر مامانت دخالت ميكنه تو همه چي
اصلا چرا از همسر اولت جدا شدي ؟ صرف اينكه مامانت گفت جدا شو و شوهر فعليتو ميخواستي؟ يا مشكل داشتين باهم ؟
