2777
2789
عنوان

هر کی دلش از مادر شوهر پره بیاد با هم درد دل کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 203747 بازدید | 439 پست
خواهر شوهرم یه ترم تابستون خونه ما موند سال اول ازدواجمون که هر زوجی می خوان تنها باشن هر جا رفتیم بردیمش همه کار براش کردم حتی بد اخلاقی میکرد مییگفتم درس خونده امتحان داره عصبیه البته ناراحت میشدم اما عکس العمل نه آخرش رفت و دو بار دیگه هم اومد ولی دیگه رفت که رفت بعد از دو سال میگن شما اذیتش کردین از خودش میپرسم بعد از کلی طفره رفتن آخه مطمینم حرف حساب ندارن میگه من خونه شما احساس غریبی میکنم غریبگی منو برطرف نکردین !!!!!!
میشه شما بگید بعد از 3 ماه آدم چه طور هنوز احساس غریبی میکنه ؟؟؟
من عروسم تازه وارد شما شدم هر بار که خونه هر کدوم اومدم با متلک خوب ازم پذیرایی کردین.
در برابر تمام ظلمهایت تنها یک پاسخ دارم: از خدا بترس.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

فرشته جان
همه خانواده های شوهر همین جوری هستند نمیدانم چه اخلاق بدی هست که ما ایرانی ها داریم و همش می خواهیم به هم توهین کنیم که بگیم خودمون بالا تر هستیم ( کار ی که خانواده شوهر می کند)
من هم از خانواده همسرم اصلا دل خوش ندارم همهشون سر بزنگاه یه کاری می کنن که ادم رو از این که باهاشون حرف هم زدم پشیمان می کنن میدانی نباید بهشون رو داد و به نظر من مقصر اصلی این وسط شوهر ها هستند که پشت خانم هاشون نیستن اگر اونا پشت خانم هاشون باشن دیگه هیچ کس نمیتواند بی احترامی کنه
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد
چرا بعضی ها فکر میکنید که مقصر شوهرا هستند برای همه اینجوری نیست که ... من شوهرم پشتمه اصلن قبل از اینکه ازدواج کنیم به من گفت اینا چه اعجوبه ای هستند ... ما که دو سه ساله اصلن رفت و امدی نداریم... البته من ایران نیستم ولی خبرا دورا دور به گوشمون میرسه
من عقدم
تصمیم گرفتم خیلی کم خونه شوهرم برم...
یعنی هر سری که می رم یه حرف بی ربطی زدن ایم مادرو دختر
فقط خدا شفاش بده
بخندیم و نگران نباشیم، بدونیم که : نخِ زندگیمون دستِ خـــــــداست . . .
بچه ها من نخواستم از مادرشوهر خودم فقط تعریف کنم ها؟بلکه خواستم بگم خود بدبختش چقدر از مادرشوهرش کشیده بیچاره...گاهی برای من تعریف میکنه که وقتی شوهرش رفته بوده جبهه از همونجا پول میفرستاده به مغازه دارای محل که براشون غذا و موارد دیگه بیارن میگفت مادر شوهرش میومده همه اینا رو بر میداشته و تقسیم میکرده بین دختراش یعنی خواهر شوهرا طوری که برای خودش هیچی نمیمونده...اون بیچاره هم وقتی به شوهرش میگفته شوهرش کتکش میزده که تو میخوای بین من و مادر و خواهرامو خراب کنی...گاهی تعریف میکنه میگه بچه های خواهر شوهراش میومدن خونه خودش برای نهار میموندن بچه هاشو میگرفتن میزدن اونم بیچاره مجبور بوده هیچی نگه که مادر شوهر و شوهرش اذیتش نکنن.بیچاره خیلی کشیده...گاهی فکر میکنم این آدما عقده دارن بخدا!ولی بچه ها...شماهایی که پسر دارین خصوصا...انشالله وقتی خودتون مادرشوهر شدین از مادرشوهر من که این همه سختی کشیده تو خونه خودش یاد بگیرین و عروستون رو به چشم دختر نگاه کنید نه به چشم دزدی که پسرتون رو از دستتون بیرون کرده.
علیرضا,انگور یاقوتی مامان(غوره سابق) 25شهریور ماه 92 همزمان با تولد امام رضا به زندگی یکنواخت من پا گذاشت و با دست و پاهای کوچکش تحرک و عشق دوباره به زندگی من آورد.


سلام عروس خانم های صبور (اوشین های عزیز)
آفتاب جون درست میگی.
خوش به حالت سوفی جون شوهر من چون رضایت والدین براش خیلی مهمه اصلا باهاشون سنگین هم حرف نمیزنه چه برسه قطع رابطه البته منم میدونم قطع رابطه درست نیست به خاطر دستور خدا و راضی هم نیستم حتی با اونها درشت حرف بزنه اما مشکل اینجاس. که اون نه طوری رفتار میکنه که اونها بفهمن باید احترام نگه دارن همش سکوت میکنه و نه اجازه میده در مورد کارهایی که اونها با من کردن و اون نفهمیده باهاش حرف بزنم فوری عصبی میشه و اجازه حرف زدن نمیده ،هم اینکه همش اونها رو توجیه میکنه و اصلا حاضر نیست نشون بده که اونها اشتباه کردن و اگر من بخوام دوری کنم از من ناراحت میشه و سرد رفتار میکنه و منو ناراحت میکنه
در برابر تمام ظلمهایت تنها یک پاسخ دارم: از خدا بترس.
اونقدر که از دست شوهرم ناراحتم از اونها ناراحت نیستم. آخه من مادر پدرم فوت کردن. فکر میکردم شوهرم همه جوره پشتمه اما الان میبینم. پشتمو خالی کرده خیلی دلم شکست. آخه مادرش که شوهر داره شوهرشم مثل برده هر چی بگه. نه نمیگه. خواهرهاش. هم هم مامانشون هم باباشون. پشت شونو دارن. باور کنید خواهرش هر چی دلش می خواست گفت. من فقط گفتم باید به خدا جواب بدید. مادرش قهر کرد و حتی تولد پسرم که دعو تشون کردیم نیومد. باباش هم گفت باید از دخترش. عذر خواهی کنم !!!!!!! حالا من خیلی احساس تنهایی میکنم .
در برابر تمام ظلمهایت تنها یک پاسخ دارم: از خدا بترس.
آره صبا جون. اشتباه منو نکن باهاشون از همون اول یه مرزی داشته باش و خیلی رسمی باش بهتره هر چی گفتن خودت جواب بده یا سکوت کن اما به شوهرت نگو که حساس بشه یا جلوی خودشون به شوهرت بگو
در برابر تمام ظلمهایت تنها یک پاسخ دارم: از خدا بترس.
سلام به همه دوست جونام
نگین که دل من خونه
به قول افتاب جون سر بزنگاه ادمو پشیمون میکنن از حرف زدن باهشون یا صمیمی شدن و رو دادن

به قول شاعر

کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چـیزی که نپرسند تو از پیش مـــگوی
دادنـد دو گــوش و یـــک زبـان از آغــاز
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی


ترشی میندازه مادرشوهرم یه عروس که من باشمم بیشتر نداره یه شیشه کوچیک به من نمیده نمیگه هوس کنم چون میدونه شوشو دوست نداره به من هم نمیده این مال ارخرین باری که دیدمش و دلمو سوزوند
خدای خوبم یه پسره سالم و خوشگل دادی شکرت، یه دختره سالم و خوشگل هم ازت میخام، همه با هم با همسری با سلامت و طول عمر شاد زندگی کنیم، بگین امین دوستای خوبم، حاجت روا باشین
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   khatounmf  |  3 ساعت پیش
توسط   sisijoonm  |  1 ساعت پیش