خونه تکونی دوستمون تابناک منو یاد یه چیزی انداخت.
من بچه که بودم تا همین الان از خونه تکونی متنفر بودم.
خونمون به شدت شلوغ و بی نظم بود.مامانم دائم درحال خرید چیزایی ک استفاده نداشت و بابام هم هیچ چی رو دور نمینداخت.
مامانمم همینطور بود.
وقتی ما خونه تکونی میکردیم خونه به حالت انفجار هیروشیما درمیومد.
کلی چیز از سال گذشته پیدا میشد کلی چیز دیگه گم میشد🥴
خلاصه خیلی وخامت اوضاع رو تصور کنین دیگه...
چقدر چیزای بیخود رو میشستیم تو هوای سرد اسفند.
حتی اشغالای بالای حموم.یعنی حتی یک نفر ب ذهنش خطور نمیکرد این چیزا رو میشه دور ریخت🤦♀️
تاااا اینکه من ازدواج کردم،تو خرید جهازم کلی اشتباه کردم.
خیلی هم ب خرید کردن علاقه داشتم🤭🤭🤭
ولی به قول یکی از دوستای همین تاپیک ادمیزاد توی نهادش علاقه به خلوتی داره.
همیشه این سوال تو ذهنم بود اینهمه وسیله که میخرم خب اخرش چی؟
فقط چند روز بابت هر کدوم خوشحالم
اگر همینطور ادامه بدم خونه م ی روز منفجر نمیشه؟
دوسال پیش نمیدونم به چی فکر میکردم،یهو چشمم به عنوان تاپیک خورد و تمام🥰🥰🥰
فهمیدم سبک مورد علاقه م اینه.
از اولین صفحه شروع کردم ب خوندن و بالاخره بعد از سالها عضو نینی سایت شدم