دقیقا
هر وقت اعتراض میکنم به اشغال جمع کردنش میگه پول ندادی که دلت بسوزه😉
ولی خوب مامانمم خیلی خرت و پرت جمع میکنه وقتی میرم خونش میخوام منفجر بشم فکر کن ده تا ظرف خالی پنیر سطل یه بار مصرف قوطی خالی 🤨
کمدش از لباس داره میترکه میگه زمستون اومد لباس گرم ندارم
اولا هر چی اضافه داشتم از لباس و وسیله میبردم خونش که بده به نیازمند بعد که دیدم بعضی ها شو بر میداره استفاده میکنه حرصم گرفت یعنی حیفش میاد یه سیخ به یکی بده🙁
یه کفش تزیینی دکوری داره شکسته بعد رفتم خونش اورده میگه چسب بزن باور کنید لاشش مونده دلم میخواست سرمو بزنم به دیوار از دستش 🤐
یا یه ظرفش میشکنه کلی غصه میخوره ما سه تا خواهریم هیچکدوم مثل اون مال جمع کن البته چه عرض کنم اشغال جمع کن نیستیم😇
الان ده دست رختخواب داره همش به یکی یکیش به هیچی نمیرزه میگم بده بره اخه کی شب میخواد بمونه خونت دلش میخواد بترکه 🫤
گاهی به همسرم میگم داماد و مادر زن لنگه هم🫢