مینیمالیست شدن یعنی چی؟

خروجی امروز مداد ابرو که کوچک شده بود.پیراهن همسرم که باید بشورم و تمیز بدیم به یه نیازمند.لباس ورزشی همسرم که قرار شد ببره همکارش ببینه میپسنده ازش برداره

یه ترازو آشپزخانه داشتم خراب شده بود همسرم تعمیر کرد.۶ ماه ازش استفاده نمی‌کردم و قصد خروج داشتم 

جعبه خیاطی من منتظرم یه گوش پاک کن دیگه خالی شد قرقره ها وسوزن ها بذارم توش/اون جای گوش پاک کن که تو عکس توش دوتا زیپ مقداری سوزن ته گرد/یه صابون خیاطی/یه جای لاک پاک که توش دکمه اضافی گذاشتم

خیلی خیلی ممنون از لطفت عزیزم🌺🌺🌺

😍😍😍😍

چه قدر خوب الان کابینتهات نفس میکشن منم تمام قابلمه های کهنه رو چند وقت پیش دادم به جاش یه تابه وقابلمه کوچیک که مورد نیازم بود خریدم کابینتم خیلی خلوت شد شما به جای قابلمه هات اصلا چیزی نگرفتی عزیزم؟

خروجی 

یه دست کت شلوار و پیراهن مردونه نو بود فقط چون دیگه سایز نبود رفت خروجی

یه مقدار آویشن و داروهای گیاهی و آرد گندم زیاد بود،رفت خروجی

دوتا انگشتر نقره قدیمی یادگاری،چون استفاده نمیکردم دادم به کمکیم

یه مقدار شیشه خالی

یه شیشه خالی مولتی ویتامین پسرم

امروز با نیرو کمکیم کولر و کلا تمیز کردیم و پوشالهاشو انداختیم دور

یخچال کاملا تمیز شد و خلوت شد

یه پلاستیک پر کاغذ باطله از منزل خارج شد

امروز نوبت کمد دیواری ها بود

بخش پایینی کمد دیواری خودم تمیز کردم خروجی مقداری گاز استریل که تاریخ اش گذشته بود 

خروجی دیگه ای نداشتم فقط گردگیری ومرتب کردم.

رو تشکی ام که شسته بودم دوختم.جدیدزیپ دارند خیلی کاربردی تره.

مدارک زایمانم بود که دخترم بیدار بود نذاشت مرتب کنم گذاشتم برای هفته بعد

واقعا همه مردا مثل همن انگار از یه الگوی یکسان درست شدن😵‍💫

همسر منم نمیزاره هیچی بندازم دور مثلا همین دفترچه بیمه که میگید هر وقت میگم بندازم میگه به تو چیکار داره اونا 🙄

اوف که نه میزاره چیزی دور بندازم نه بفروشم البته من یواشکی کلی چیز بخشیدم به این و اون خوشبختانه یادش میره چی داریم 😁

بعضی وقتا یه دفه میپرسه فلان چیز کجاست میگم کدوم میگه همون که اینجوری بود اونجوری بود منم میگم اصلا نمیفهمم تو چی میگی و از چی حرف میزنی اونم بی خیال میشه کلا😉

ولی یه کاپشن چرم اصل داشته دادم بیرون بعد از چند سال هنوز داغش تازه مونده هر سال زمستون دلتنگش میشه میگه هر چی میخرم جای اونو نمیگیره😜

منم اولا خیلی چیز میز میخریدم فکر میکردم اینکه خونم پر از وسیله باشه خیلی خوبه یه بلوری قسطی داشتم هر چی پول جمع میکردم میدادم به ات و اشغال البته قدیم حداقل ماهی ۲۰ تا مهمون داشتم ولی الان کلا همه قطع شده 🙄

خیلی از نزدیکامون مهاجرت کردن و الان سالی یه بار هم مهمون ندارم البته فکر کنم این همه جایی هستش 😐

دو تا قندون گذاشتم کریستال اصل برای فروش هم یه نفر زنگ نزد قبلا دیوار خیلی مشتری داشت 🤔

همسرم میگه وضع اقتصادی خوب نیست کی مهمون داره که قتدون لازمش بشه 🫤

اگه همون پولا رو داده بودم به طلا الان لااقل یه خونه داشتم که بدم اجاره و یه درامدی داشته باشم 😐

من که دیگه واقعا خودمو سبک کردم یه اتاق اسباب بازی داشتم همه رو یا فروختم یا بخشیدم سعی میکنم ورودی هم نداشته باشم وقتی میرم بازار هیچی چشممو نمیگیره فکر کنم به درجه عرفان رسیدم البته اینکه تو دهه ۴۰ زندگی هم هستم بی تاثیر نیست 😜

عزیز من قابلمه هام نو بودن فقط قابلمه مهمانم یکم کهنه شده بود که سر فرصت پول بیاد دستم یکی بزرگترراز قبلی جایگزین میکنم

سلام ....

یه قوری سایز کوچیک داشتم برای مسافرت و تفریح چندباری خورده بود زمین و تو رفتگی داشت گذاشتم خروجی و در اسرع وقت یه قوری استیل یکم بزرگتر واسه بیرون رفتن جایگزین میکنم من حتی وسایل تفریحمم باید نو و یکدست باشه

وقتی میرم پیک نیک میببنم اکثر خانواده ها وسایل دست دو و وسایل لنگه به لنگه یا کتری های بسیار سیاه و کج کوله یا ظروف سرو از هر مدل بشقاب یا قاشق چنگال تا به تا میارن من ابن مدلی خوشم نمیاد سختمه نمیتونم کنار بیام

پادکست صوتی جادوی نظم ماری کاندو تو نوار رایگان برای بار دوم گوش دادم ۳۱ دیقه اس.توصیه میشه

چه خوب که خلوت کردین خونتونو.

ادم سنش که بالاتر میره واقعا عاقل تر میشه.

من هنوز به این درجه از عرفان نرسیدم😂😂