من یه خاله دارم اونم خیلی چیز میز داشت خونش.
یه خونه بزرگ دوخوابه داشت،یکی از اتاق به قدددددددری لباس داشت که به قول یکی انگار تو خونه بهمن لباس اومده😂😂😂
توی گونی های بزرگ پر از لباس توی صندوقچه روی طناب توی کمد
همه روهم روهم.یه بار بهم گفت بیا کمکم کن اینارو جمع کنیم قسمت نشد.
این اتاقشون به حدی شلوغ بود که عیدا موقع خونه تکونی دست بهش نمیزدن😂😂😂
شوهرشم بهش اجازه نمیداد حتی یه بطری نوشابه دور بندازه خونشون قیامتیه برای خودش