مینیمالیست شدن یعنی چی؟

😁😁😁

به به ممنون زیبا توصیف کردید عزیزجان مث همیشه، این سبک روخاله من هم دارن تعدادی کمی از بستگان روهم میبینم این مدلی هستن که از ارتباط  ورفت وآمد باهاشون خوشم میاد چون برام الگو وایده میشه  وایشون روکه میبینم مدام بهم گوشزد میشه که دوروبرم پر نکنم عمه محترم شماروهم والبته  شما وهم ایده هاتونو دوست دارم چون خودمم اینجوریم وسبک ساده ای دارم وسایل کاربردی والبته جنس خوب  البته من خیییلی ساله که اثاث کشی نداشتم وحالاحالاهم ندارم ولی برای زندگی وخلوت کردن خیلی خوب بود  بسیارعالی   سپاس بانو محبت کردید 

منم یه سینی استیل ساده ولی این اندازه دارم برای دم دست همیشه غذای برنجی رو توش میکشم 

قبلا یه کریستالشو داشتم همینکه برنج کشیدم توش از وسط نصف شد😑☹️

ولی برای مهمونیا برنج رو تو دیس چینی میکشم

خانوما در خصوص بحث سینی منم اضافه کنم که یه سینی کوچیک برای سرو برنج روزمره استفاده میکنم

یه سینی استیل سایز بزرگ هم دارم وقتایی که مرغ یا گوشت و‌... اینا خرد میکنیم زیر تخته گوشت میذارم برای اینکه آبش نره

برای پاک کردن حبوبات اینا و همیچنین خشک کردن سبزی هم استفاده میکنم بعضی وقتا هم که لواشک درست کنی بازم استفاده میشه

حالا دو تا هم سینی مستطیل شکل جنس ملامین دارم که برای سفره وسیله بردنی لیوان و... همه رو توش میچینم ولی زیاد ضروری نیست که نبودش احساس شه البته به استفادش مونده یکی از آشناهمون مهمونی زیاد داشتنی توش سالاد کاهو درست میکنه

یه سینی چای استیل بزرگ و یه سینی ملامین کوچیک برای دم دستی هم استفاده میکنم

سلام سلام امروز چخبر بود خروجی داشتین یا نه؟

من امروز کابینت لیوان شربت های مهمان رو مرتب کردم دوازده تا لیوان یک شکل رو نگه داشتم شستم و خشک کردم چیدم 

ولی ۱۲ تا لیوان دیگه داشتم شش تاش یه مدل بود شش تای دیگه اش یه مدل دیگه و خیلی نیاز و واجب نبود بخشیدم

برای دم دست هم سه تا لیوان کریستال دارم(شش تا جفت بود که سه تاش بچه هام شکوندن) شش تا پلاستیکی به خاطر بچه هام کوچیک هستن دم دست هست 

ولی تصمیم دارم شش تا لیوان استیل از مامانم بگیرم و لیوان های پلاستیکی رو بندازم بازیافت (از رنگ و رو افتادن)

یه شال خودم نو بود بخشیدم با استایل فعلی من هم خونی نداشت

مطالب جادوی نظم رو خیلی دوست دارم🥺ممنون دوست عزیز بابت اشتراک گذاری😘

👏👏👏واقعا چه قدر از این حرفتون که نباید طبق مُد زندگی کرد موافقم

مادر همسرم چند روز پیش میگفت تازگیا شال مبل پد شده میخوام بگیرم خیلی اصرار داشت که منم حتما بگیرم در حالیکه من خوشم نمیاد

یا هیچوقت سعی نکردم طبق مُد سال لباس بپوشم اگه واقعا خوشم بیاد میگیرم 

من مبل خریدنی چستر خیلی مد بود یا اطرافیان میگفتن سلطنتی بگیر ولی من مدل ساده راحتی گرفتم و راضیم که به حرف بقیه گوش ندادم

حالا که بحث سینی داغه منم بگم یدونه سینی متوسط دارم برای مهمان استفاده میکنم یه سینی و قندون کوچیک مامانم از کربلا آورده اون رو یوقت دمنوشی قهوه ای چیزی بخوریم استفاده میکنم

یه سینی مسی هم مامانم از زنجان سوغاتی آورده دوستش دارم ولی گذاشتم کنار بزمانی دو تا سینی هام از دور خارج شد اونو استفاده کنم

سینی روحی و استیل هر کدوم یکی سایز تقریبا بزرگ دارم که استیل همیشه مصرف میشه و روحی فقط برای سبزی خشک کردن استفاده میکنم یا یوقتی استیل درگیر باشه سینی بخوام روحی رو مصرف میکنم

الان که دارم می‌نویسم بنظرم روحی باید جزو خروجی ها بشه چون بود و نبودش خیلی مهم نبوده تا حالا

حالا من اطرافیانم هیچ کس مینیمال نیست همه کابینت ها پر وسیله خونه ها پر از مبل میز و تزئینی بوفه میز تلفن صندلی پشت اپن انواع اقسام کمدها

خونه شخصی از اقوام فامیل بودیم ما خانم ها رفتیم اتاق برای استراحت میزبان خواست یه لباسی که تازه خریده بود رو نشون بده در کمد که باز گرد سیلی از لباس ها بود که ریخت بیرون🫠خیلی ریلکس همه رو چپوند داخل کمد به زور درب کمد قفل کرد

یا توی اتاق خوابش سه مدل میز و کمد بود دو تا تخت یکی دو نفره یکی دو طبقه همه هم پر از وسیله یا اپن خونه پر از وسیله روی کابینت پر از وسیله برقی رو کانترها پر از وسیله دوتا یخچال بزرگ دو تا بوفه یکی توی سالن یکی توی قسمت حال خونه قسمت جالبش این بود من دنبال دستشویی بودم چون بار اول بود خونه اش میرفتم پرده رو زدم کنار به اندازه دوتا اتاق دوازده متری پر از کارتن های چسب شده پر از وسیله 🥺😢دوتا کمد دیواری بزرگ تو هر کدوم اتاق ها بود درب کمد ها باز و تا خرخره پر 🤕واقعا برام خیلی جالب بود با خونه اجاره ای این همه اسباب اثاثیه چه قدر خوب بود ک میزبانمون خیلی ریلکس و پر از آرامش بود وقتی رسیدم خونمون انگار کوه جا به جا کرده بودم انگار سنگینی وسیله ها رو تن من بود 

خروجی امروزم یه جفت دمپایی حیاط 

بجاش دمپایی رو فرشیمو بردم حیاط 

من خانواده خودم همه مینیمال هستن ولی خانواده همسر همه مصرف گرا نه به این سبک که شما می‌فرمایید همش در حال خریدن و اصلا از لوازمی که میخرن راضی نیستن

یعنی هست خانمی که یک هفته مبلمان خریده و ما دیدیمش بعد یک هفته چون یکی دیگه از همین خانواده ها مبل جدید تری خریده بود دیگه مبل خودش رو دوست نداره

یکیشون یک سرویس دم دستی بسیار قدیمی داره برای مصرف خودشون و همه کسایی که میان خونش

ولی هر پنج سال یکبار یک سرویس 18نفره خریده فقط به نیت مهمان که حتی یکبار هم برای مهمان نیاورده هیچکدوم رو همه با پلاستیک تو کمد هستن

یعنی از وقت ازدواجش تا الان سه سرویس 18نفره آکبند داره

یا یکیشون همه جهیزیه رو تو کارتن چیده انباری ظرف غذایی که میری خونش کهنه ها و بخشیده شده های بقیه ست 

یکسره هم داره میخوره میچینه انباری ولی تا ایرادی ازش بگیری میگه خودت جهازت خوب نبود جهاز من نو مونده حسودیت میشه

منم یکبار فقط گفتم استفاده جهیزیه خیلی کیف میده که اینو جواب داد دیگه تو جمعشون نظر نمیدم ولی متاسفانه به حتی یدونه نمک هم تو خونه ما نظر میدن و توهین میکنند

اون سومی هرکسی حتی در و همسایه ظرف بخوان ببخشن می‌ره میگیره

من از اول ازدواجم هر ظرفی خواستم ببخشم یا بفروشم اگر همسرم بفهمه می‌بره میده به ایشون

من هیچ مشکلی ندارم ها 

ولی از اینکه به من کار دارن واقعا اذیتم

چه جالب من معمولا پتو مسافرتی روی مبل راحتی میندارم هم کاور کنه هم اینکه سرمایی هستم و دور خودم میپیچم نمیدونستم مد شده 

داشتم تاپیک رو از اول میخوندم که مرور بشه، رسیدم به اولین پستی که گذاشته بودم و تاریخشو نگاه کردم دیدم دو سه روز پیش، شده یک سال که من با این تاپیک اشنا شدم و خداروشکر میکنم و از مدیر تاپیک هونامیک جان و بقیه دوستان از جمله شادی جان و دختر آفتاب و... تشکر میکنم

پستارو که خوندم متوجه شدم چقدر تغییر کردم و چقدر خروجی گذاشتم و به لطف این تاپیک و بچه های گروهمون از خیلی چیزا تونستم دل بکنم. یه لباسایی بودن که سال ها با خودم میکشیدم اینور اونور و حتی یه بارم نمی پوشیدم که خدارو خوش بیاد یا کتابای دانشگام یا یه سری وسایل بیخود که نگه داشته بودم از زمان مجردیم و... 

امروز تو اتاق خواب میچرخیدم در به در دنبال یه چیزی بودم که بذارم خروجی به زور دو تا چیز پیدا کردم. انگار معتاد شدم اگه یه روز چیزی نذارم خروجی روزم شب نمیشه 😁

وقتی داشتم میگشتم و دیدم چیز زیادی برای خروجی گذاشتن نیس اولش اعصابم خورد شد ولی الان که داشتم فکر میکردم یه لبخند رضایت اومد رو لبم

خیلی حس خوبی داره که اینقدر وسایلم به اندازه تر و با نظم تر شده و همه چی انگار سر جای خودشه و مثل قبل اشفته نیست و تکلیفم با وسایلم تا حدودی معلوم شده 

ای وای پس کی میخواد لذت ببره از وسایل ها  من حس خیلی بدی دارم توی ظرف های لب پر یا شکسته یا رنگ رو رفته خودمم غذا بخورم سریع میذارم خروجی  چه برسه چقدر وسایل نو آکبند داشته باشم بخوام از وسایل دیگران استفاده کنم