2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1738963 بازدید | 44705 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



زنده باشی عزیزم ، یکساعت پیش رفتم سراغ تراس کلی گلدون دارم که دوساله قراره توشون گل بکارمو انجام ندا ...

من چی کار کنم که هر اشغالی رو که واقعا اشغال هست و دست و پا گیر نمیتونم بذارم خروجی

مثلا کتابای دبیرستان چون اهل خونه مانع میشن میگن یادکاری

چه یادگاری اخه 😬

زنده باشید، امروز دوباره میرم سروقت لباسام مطمئنم باز خروجی پیدا میشه❤❤❤♥

منم خیلی چیزا که شک داشتم بزارم خروجی از لباسا پک کردم گذاشتم کنار که راحت تر با خروجی رفتنشون کنار بیام

واقعا لازم نمیشه یا اگر بشه باهاشون حالم خوب نیست 

خب چرا نرن یجایی که با عشق و حس خوب ازشون استفاده بشه

بخاطر نو بودن و گرون خریدن تو خرید هیجانی دلم نمیومد بذارم خروجی و خب استفاده هم نمیکردم 😬

خخخخ من هم بلد نیستم باهاش بدوزم ولی مامانم چند سری خونه ما بوده و چیزایی رو دوخته باهاش،اصلا اد ...

شوهر من میگه اینارو میفروشی دوباره احتیاج میشه باید گرونتر بریم بخریم واسه همین مخالفه

ما هیچ تر از هیچ/پی هیچ/دویدیم/جز هیچ/دراین هیچ/دگر هیچ/ندیدیم
من چی کار کنم که هر اشغالی رو که واقعا اشغال هست و دست و پا گیر نمیتونم بذارم خروجی مثلا کتابای دبی ...

یادگاری از هرچیز یکی نگهدارین بقیه رو بریزین دور

مثلا من از دوره دبیرستانم یه دفتر فقط نگهداشتم همه کتابام بیشتر از یک فرقون😁😁😁 میشد فروختیم.

یا مثلا از زمان نامزدی کلی چیز یادگاری داشتم دو سه سال پیش همه رو ریختم دور دوتا عروسک فقط نگهداشتم اوناهم شوهرم کادو داده بودن.

لباس و کیف و کفش و اینا دیگ واقعا نمیشه نگهداشت

ما هیچ تر از هیچ/پی هیچ/دویدیم/جز هیچ/دراین هیچ/دگر هیچ/ندیدیم
اره والا منم مثل شما کلی تغییر کردم اتفاقا چند روز پیش پست گذاشته بودم که چرا همسرم منو این همه ...

ایشالا بسلامتی و دل خوش بری تو خونه جدیدت نازنینم، من ی چیزیرو در مورد همسرم متوجه شدم که اگر مستقیم بگم فلان کار رو انجام بده انجام نمیده، برعکس عین بچه ها لج هم میکنه، ولی تو موارد دیگه که دقت میکنم میبینم خیییییییلی از من الگوبرداری میکنه،بدون اینکه من بهش گفته باشم، در مورد سبک مینیمال هم دقیقا همسر منم ماکسیما هست، من دارم کم کم روش کار میکنم، گفتم کم کم هرزگاهی براش توضیح بدم که از الان هزینه هامون و بذاریم برا سفرای خارجی، چیز میز دور خودمون جمع نکنیم، تا حدودی هم اثر گذاشتم روش، ولی از ترس اینکه گارد بگیره اصلا مستقیم مطرح نکردم 

سلام مجدد دوستان، عااااقااااا ما از دیشب اومدیم خونه باغ مامانم اینا، جوووونم براتون بگه که واژه انباشتگی در مقابل اوضاع اینجا لُنگ پهن میکرد، خلاصه کنم سرتون و درد نیارم، از دیشب دارم فققققققط آشپزخونه رو تمیز میکنم اگر بدونید چه اوضاعی بود، ی عااااالمه ادویه که معلوم نیست از کی اینجا بوده، سبزی خشک و.... که همه رو ریختم زباله....

ی عالمه بطری خالی نوشابه و دوغ و دلستر و مایع ظرفشویی و سیف و چی و چی که تموم شده بودن و.... گذاشتم بازیافت

رو کابینتی ها کثیف شده بودن همه رو درآوردم شستم وسیله های داخلش و شستم خشک کردم باز چیدم توی کمد در همین حین متوجه شدم مامانم رو کابینتی ها رو که اندازه می‌گرفته اون تیکه های اضافی رو نبریده بوده تا کرده چپونده زیرش، اونا رو هم بریدم اضافیاش و گذاشتم تو کیسه بازیافتی ها...

 اجاق گاز و هود و کلا تمیز کردم کمد پایین اجاق گاز رو باز ی عالمه قوطی بوم بوم و شانی و رانی و.... تلنبار شده بود همه رو ریختم تو کیسه بازیافت اجاق گاز قشششششنگ باهام حرف زد گفت ازت ممنونم که اومدی 😁

تو این وسطا ی سر رفتم تو حمام دیدم اونجام کلی شامپو خالی و اینجور چیزاست اونجا رو هنوز نرسیدم تمیز کنم فقط خرت و پرت ها رو جمع کردم دوباره برگشتم آشپزخونه....

الانم هنوز کارام تموم نیست، فقط دراز شدم ی کم استراحت بدم به کمرم گفتم اینجام سر بزنم گزارش بدم قشششششششنگ دلتون خنک شه شما هم مثل من 😍😍😍😍



من چی کار کنم که هر اشغالی رو که واقعا اشغال هست و دست و پا گیر نمیتونم بذارم خروجی مثلا کتابای دبی ...

من چندتا فقط کتاب از کتابای دانشگاهو داشتم بقیه شو داده بودم امانت به هم کلاسیام که برام نیاوردن اون چندتارو هم چندساله پیش دادم کتابخونه، یه سری کتاب متفرقه هم داشتم که خودم اصلا وقت رفتن به کتابخونه رو نداشتم چند ماه پیش دادم خواهرزادم برد کتابخونه تحویل داد. خدایی کتاب درسی کجاش به عنوان یادگاری خوبه، یاداور معلمای بداخلاق وروزای پراسترس☹️

بنظرم اینکه میدونیم برای ماقابل استفاده نیست اما برای دیگری قابل استفاده  این قدرت رو بهمون میده که رهاشون کنیم. 

من ظرف زیاد ندارم به همین دلیل خروجی نداره

اما چندتا کارتون خوشگل از ظرفامو تو کابینت نگه داشته بودم خالیم بودن😁 تقریبا ۶،۷ماه پیش ازشون دل کندم. 

لباس که تادلت بخواد این چندوقته دادم ببقیه. 

چندوقت پیش کلی انگشتر ودستبند وسایل مو انداختم دور وای بازم دارم باید دوباره برم سروقتشون. 

لباسای دخترمم دیشب داشتم فکر میکردم همشو بدم بره. 

من یکم وسواس تمیزکاری دارم برام سخته دائم زیر رو کردن وسایل

از ظهره چندبار رفتم کشوی شلوارامو نگاه کردم خلوت بودنش خیلی بهم حس خوب میده. 

یخچالم الان خالیه تقریبا همه چی رو به اتمام وچندروز دیگه باید برم خرید ولی اصلا دوست ندارم وقتی پر میشه حس اشفتگی بهم دست میده

لطفالایک نکنید،ممنون
من چندتا فقط کتاب از کتابای دانشگاهو داشتم بقیه شو داده بودم امانت به هم کلاسیام که برام نیاوردن اون ...

منم

پر میشه من برحدی حس خفگی میگیرم که میتونم تا چند سال هم نرم سراغش

من یسری جزوه ضروریمو بخاطر همین وسواسی ک میگی چند سال نرفتم سراغش چون اشغتگیش حالمو بد میکرد

با اینجا اشنا شدم طی یکی دو هفته طول کشید تا تفکیک کنم و مرتب کنم

ولی شد

این دو هفته هم بخاطر کندی من نبود حجمش بالا بود در حدی که فکر کنم حدود سه تا کیسه زباله مشکی بزززرررررک ورق اضافی رفت برا بازیافت

بعدشم ک سبک تر شد بازم اومدم بررسی کردم ی نصف کیسه زباله از توش درومد

من قدرت انبارینگم در این حد بالا بود 😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز