صحبت سوغاتی شد به نظرم خوراکی اون شهر سوغاتی مناسبیه.
امروز نوبت پنتری بود ولی چون مرتب وبه قدر توان پاکسازی شده رفتم سراغ کمد رختخواب ها خوب خروجی که بتونم ّذارم بیرون نداشتم.بعد از بحث جهیزیه من هنوز با مبحث ورودی ها مسئله دارم.برای دخترم یه دست رختخواب آماده خریده بودیم.مادرم یه دست دیگه دادند نتونستم دست اش رد کنم.یه تشک بچه هم تو جهیزیه امگذاشته بودالان این رختخواب هایی که مادرم دادم اضافه است[ناراحت میشه بذارم خروجی]
یه دست رختخواب هم مادرم همسرم تهیه کردند ما منزل شون شب نمی مونیم نهار یا شامم برم یه پتو نازک با کیسه خواب دخترم می برم[حالا خوبه رختخواب ها ندادن به خودم]ولی اونجا هم اضافه است.چند وقت پیش خونه یکی از اقوامنزدیک همسرم بودیم بالشت کوچیکی همسرم داد بهمون که اره یادگاری اینا قیافه من این شکلی😐