مینیمالیست شدن یعنی چی؟

سلام :) 

درباره خاطرات ، منم اين عادت رو داشتم مخصوصا زمان ١٦تا ٢٠ سالگى ... خوب و بد همه رو نوشته بودم ، چندين بارم خونده بودمشون ، يبار دو تا دفتر ٢٠٠ برگ رو بدون ورق زدن انداختم دور، بعدش هيچى از چيزاى توش يادم نموند، خوبيش اينه كه انگارى خاطرات بدم رو ريختم دور 

واقعا خیلی خوبه ادم خالی میشه و تمام مشغله های ذهنیش میپره

من چهار دست رخت خواب مهمان دارم 

با هشت تا بالش مهمان 

برا خوپمون هم ک رو تخت می‌خوابیم و ی پتو دو‌نفره 

تا حالا بیشترین مهمانی ک برا شب خونه م خوابیدن همون چهار نفر بوده . میدونم ببشتر از این هم نمیشه 

خروجی امروزم:

یه جفت جوراب ،بلوز و شلوار دخترم که براش کوچیک شده بود

یه تیشرت نخی خودم که بعد از چند بار شستشو آب رفته

خروجی امروزم :یه چادر گل گلی که استفاده نمیشد دادم ب کسی.

یک دست بلوز و شلوار دخترم که دیگه هوا گرمه نمیپوشه و تا پاییز هم دیگ اندازش نمیشه،ی بادی و جوراب شلواری دخترمم کوچیک شده بودن رفتن خروجی،

و ی شلوار خودم.

راستی دوستان تولد یک سالگی دخترم نزدیکه،و من واقعا موندم واسه تولدش چیکار کنم،چندروز پیشا ی لباس دیدم براش ۷۰۰تومن،از طرفی دلم نمیاد ۷۰۰بدم ب لباس فقط یکی دوساعت بپوشم دخترم،چون نزدیکی ها عروسی هم نداریم بتونه بپوشه،و بمونه هم سایزش نمیشه،،،،،و راجب خود کیک و تم و اینکه مهمون دعوت کنم یا نه راهنمایی کنید دوستان ممنون

سلام عزيزم، يه سوال راجع به فروش و اينا دارم ازت ، درخواست دوستى بدم ؟ 

سلام عزیزم .من فرش .کتری قوری .زیرانداز ..کلاه موتور سواری ...لباس .سینی ..قابلمه ...میوه خوری ...هیتر ...رورویک .میز تی وی ..تابلو . وسایل ماشین ...کاردو چنگال و خیلی چیزای دیگه رو تو دیوار فروختم‌ .آها کیف و ساک ....

به نظرم برا خود دختر کوچولوت لباس اگه داره نگیر چون میگی بعذ سایز نمیشه براش کادویی بخر که دوسش داره برا مهمونی هم اگه خواستی دعوت کنی فینگر فود خونگی میتونی درست کنی 

بله عزیزم بفرمایید .

قیمترو از قیمت اصلی چند تومن پایین تر میزاری مثال بزن یاد بگیزیم عزیزم

مننم دارم. دلم نیومد بریزم بیرون . ولی میریزم بره اگر انقد تاثیرش مثبته .‌ جالبه حس دوگانه دارم . بریزم بره یا نه!

اها الان یادم اومد همین دوسه روز پیش پاسماوری ...کاپشن ..منقل ذغالی ...والا ایقد زیاد گذاشتم دیوارو فروش رفتن که بیشترشون یادم نیست .الان حضور ذهن ندارم . شاید باورتون نشه نصف وسایلای خونمو تو دیوار فروختم‌ ..الان دیگه وسیله ی زیادی ندارم .باز خدارو شکر از دستشششسون خلاص شدم .آخه من مستاجرم .همش رو اعصابم بودن 

به نظر من بریز بره اونا دیگه تموم شده مال گذشته هست  یعنی زمانش تموم شده مثل چند ثانیه قبل که همین پست رو گذاشتی بزار سبک بشی حال و آینده رولذت ببر

بستگى به خاطراتتونم داره ، مثلا من خاطره بدامم نوشته بودم

الانم گاهى دلم از كسى ميگيره، ميام كاراى بدشو مينويسم، يه ليسسست بلند بالا درست ميكنم بعد ١-٢ روز پاك ميكنم ، بعدش هر چى فك ميكنم ديگه يادم نمياد طرف چيكارا كرد ... البته گودرتِ بى نهايتِ حافظه ى منم بى تاثير نيست تو اين قضيه