مینیمالیست شدن یعنی چی؟

منم حس خفگی میکنم اونجا

ممنون،،اره من چون خودم عاشق عکسم،گذاشتم😁

خیلی دنیای ترسناکیه !

حس کنی فقط باید ورودی داشته باشی و جمع کنی و اصلا دور ریز نداشته باشی

رها نیستی از تعلقات 

راحت نمیتونی از دوست داشتنی هات بگذری یا ببخشی به دیگران

در این مورد منم تا حدودی با از دست دادن یکی از عزیزانم همین حالاتو داشتم 

دیدن تجارب مرگ موقت افراد تو مستند پژوهشی زندگی پس از زندگی باعث شد خیلی دیدم عوض بشه،چقدر حالم خوب شد 

رفتم قسمت های سالهای قبلشم دانلود کردم و کم کم میدیدم 

از این رو به اون رو شدم 

منم دقیقا مثل شما هستم..توی این یک سال و نیمه گذشته سه تا اتفاق خیلی بد و بزرگ برام افتاد یکیش از دست دادن پدرم بود ،سه ماه شد,,,,,منم مثل شما اصلا باورم نمیشه و هر ثانیه پدرم و خاطراتش جلو چشممه،،من حس عذاب وجدان زیادی هم دارم.مثلا دخترم بازی می‌کنه براش ذوق میکنم یا میخندم  بعد همش میگم تو چرا خندیدی تو پدرت رو تازه از دست دادی،یا براش قرآن میخونم ۲سوره میگم خب بسه،بعد میگم وااای چرا گفتی بسه الان بابا دید و ناراحت شد من براش وقت نزاشتم🥺💔خیلی زیاد شد ببخشید ،این تازه ی بخششه بخوام همشو بگم......

منم دیدم حتی کتاب زندگی پس از مرگ رو هممون خوندیم با خواهر و برادر،فایل صوتی اش رو مجدد گوش دادم ولی موقته،

بعضی ادمها تو زندگی ادم همه چیزن ،با رفتن بابام زندگی هممون فلج شد یجورایی،به زور سرپاشدیم ولی همش ظاهریه،الان مناسبتی باشه وقتی دسته جمعی با خواهر و برادرم عکس میگیریم بعد که نگاه میکنم اصلا با عکسهای قبلی مون قابل مقایسه نیست لبخند و نگاهمون انگار واقعی نیست،

زمان لازم دارید و تدوام اینکه باور کنید اون حالش خوبه و به سفری رفته که دیر یا زود همه ما میریم و بهشون ملحق میشیم

خدا بهتون صبر و توان بده ان شاالله

واقعا چقدر زیبا گفتی..هیچ ظرفی قابل نمایش دادن نیس 👌👌👌

بفروش بره..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوهرتم چیزی گفت بگو آدما روز ب روز نظرشون و سلیقه اشون عوض میشه.. قرار نیس همیشه به یک شکل و نظر بمونن...

بوفه خدایی دیکه خیلی خز شده .. ردش کن بره 

بچه ها من عید دارم میرم یک هفته مسافرت... البته مسافرت در واقع خونه مادر و مادر شوهر و خواهرها..... 

از اونجایی ک من در زمینه لباس مینیمال نیستم ب نطرتون چ دست لباس برای خودمو و دخترم و همسرم بردارم؟ عیذ دیدنی و بازار و گاها تفریح....

منم شرایطم مثل شماست . یک دست بیرونی مهمانی . یک دست بیرونی طبیعت گردی. دو جفت کفش . دو دست خونگی راحتی . دو دست خونگی مهمانی . با مقدار کمی لوازم آرایش. برا دختر مدک اون موقع پنج ماهه س پنج دست خونگی دو دست بیرونی.

برا همسرم هم دو دست خونگی دو دست بیرونی 

من مجرد که بودم کلی لباس میبردم برای مسافرت  با خودم با اینکه میدونستم چه لباسی با چه شلواری مثلا ست میشه ولی باز زیاد میبردم همیشه هم کلافه میشدم بیشتر  حتی بعصی لباس ها وقت نمیشد بپوشم ولی الان که متاهلم  خیلی خیلی کمتر لباس میبرم با خودم    چون بعضی مسافرت ها خرید هم دارم کمتر لباس میبرم که اونجا اگه لباس لازم داشتم راحت خرید کنم