من و همسرم عاشق طبیعتگردی هستیم و تو برناممونه در اینده یه کمپر بخریم و باهاش سفر کنیم
من مجرد بودم دوست داشتم مثل هیپی ها زندگی کنم با حداقل امکانات و...
حتی موقع جهیزیه خریدن خیلی به شوهرم اصرار کردم که مثلا تلویزیون نخریم یا... ولی قبول نکرد. خداروشکر پولمون هم نرسید سرویس چوب نخریدیم!
چندوقت بود فکرم مشغول بود و دغدغه هام زیاد بود و برای اروم کردن خودم خیلی درگیر مادیات و وسایل شده بودم و دلم میخواست چیزای بیشتری بخرم (ولی خداروشکر چیزی نخریدم و مقاومت کردم)
این چندروزه دارم به این قضیه فکر میکنم. عمیق تر به همه چی نگاه میکنم. میرم خونه ژاپنی ها و خونه های مینیمال رو سرچ میکنم و نگاه میکنم
به زندگی ون لایفی فکر میکنم و با خودم میگم اگه قرار باشه یه روز تو کمپر زندگی کنم پس خیلی از وسایل الانم رو لازم نخواهم داشت. یه سری چیزارو از جلوی دست برداشتم و شوهرمم مثلا میگه فلان چیز کجاست؟ با خنده بهش میگم تو کمپرمون احتیاجی بهش نداریم یا میگم میخوام از الان تمرین کنم که با وسایل کمتر بتونم اشپزی کنم و بعدا تو کمپرمون به مشکل نخورم 😁 اینجوری هم به یه زندگی مینیمال میرسم و هم مدام به رویاهام فکر میکنم
مثلا این یه نمونه کابینت کمپر:
میخوام ازین به بعد فکر کنم زندگی مثل یه سفره و خونه منم مثلا کمپریه که خریدم! باید تا جایی که میتونم سبکش کنم که سفرم برام لذت بخش تر بشه!
چه ذهنم و چه جسمم و چه اطرافم باید خالی از چیزای اضافه باشه
اگه پرخوری کنم بدنم پر از چیزای اضافه میشه و نمیتونم این طرف اون طرف بدوم و رها باشم
اگه فکرم مشغول ادما یا خاطرات به درد نخور باشه باید یه جا بشینم و زانوی غم بغل بگیرم و وقتمو به غصه خوردن هدر بدم!
اگه اطرافم پر از وسیله باشه باید برای تمیز کردن و مرتب کردن و... اونا وقت بذارم و حتی فرصت نمیکنم خودمو تو اینه نگاه کنم!
مطمئنا هممون دوس داریم از سفر لذت ببریم و بهمون خوش بگذره.
ولی چیزی که هست وقتی میری تو این سفر کم کم چیزایی از خودت به جا میذاری و رد میشی. اینطوری نیس که یهو بتونی از همه چیز دل بکنی یا همه رو پشت سر بذاری و فقط با یه چمدون راهی سفر بشی...
این یه پروسه س که تو طول سفر همیشه و همه جا ادامه داره
تا جایی که انسان به کمال برسه یا حداقل بهش نزدیک و نزدیکتر بشه