مینیمالیست شدن یعنی چی؟

اینم تیپ بیرونیمه با یه روسری و چادر😁

اون کاربری که میگفت مگه میشه زیر چادر مانتو نپوشید و من گفتم من اصلا مانتو ندارم 

تیپ های مینیمال

چه ساده و شیک و قشنگن

گاهی که این مدل کفش میپوشم ، خواهر شوهرم بهم میگه چرا کفش روفرشی رو بیرون میپوشی؟!😄

حال خوب با ساده پوشی 

خیلی لطف میکنی 

ممنونم

مررسی هیدوا جان برای عکسای عالیت...

بچه ها شما چطور پرده های سفید رو میشورید که چرک مرد نشه... پرده حریر سفید دارم بزرگه ساده امروز میخام بشورم.. راهکار برای تمیز شستنش میخام

😂😂😂😂😂😂😂

خواهش میکنم گلم 

❤

چه عکسهای خوشکلی به به مخصوصا اتاق خوابها 😍

دوستان بازم بفرستید لذت بردم ممنون هیدوا جون

خواهش میکنم گلم 

من هروقت اینجور عکسها رو نگاه میکنم واقعا حالم خوب میشه 

بعد شروع میکنم پاکسازی و خلوت کردن و تمیزی خونه 😁

همسرم میگه یا خدا شروع شد😄

من تا صفحه ۲۱۵ خوندم بچه ها....یه چند روزی هست مریضم و نتونستم کاری انجام بدم... فقط یک ظرف ترشی که هدیه بوده دادم به کسی... یه مقدار ادویه گذاشتم کنار..... و امروز دادم به کسی که لازم داشت...

متاسفانه کلی لباس دارم که بهم دادن بقیه، دلمم نمیاد بدم به کسی، گذاشتم توی یک پلاستیک که رفتم شهرمون اگه خواهرام دوست داشتن بردارن.

اخلاق بدی دارم،بعضی لباس ها به دلم نیست بقیه بهم هدیه میدن....در حالیکه بقیه لباس دوست دارن و مرتب می‌پوشن....

نکنه افسرده ام...

😅😅اتفاقا منم بعد عکسها دیدم آشپزخونه رو دوباره بررسی کردم دیدم عه ته کابینت یه سبزی خورد کن دارم که شاید توی سیزده سال سه بار استفاده کردم مابقی آماده خریدم از سبزی مارکت آوردم بیرون گذاشتم کنار مینی واش بچه هام ببینم موفق میشم ببرم سمساری بفروشم😉

امروز یخچال رو ریختم بیرون طبقه ها شستم خشک کردم کل یخچال تمیز کردم چقدر خوراکی اضافه بود که خانواده نمیخورن مثل پولکی _ترشی کلم قرمز_ خیارشور دادم به مادرشوهرم استفاده میکنن چندتا ظرف درب دار پلاستیکی حاصل یخچال تکونی اضاف داشتم گذاشتم کنار بدم مامانم

یه نایلون اسباب بازی شکسته گذاشتم بیرون

یه بندکس داشتم پایه اش شکست نشد جوش بزنی شش ماه پیش یه استیلی رو خریدم قبلی نگه داشته بودم گذاشتم کنار قابلمه های خرابم که چدن هست ببینم میتونم بفروشم 

دوتا روسری دادم عمه ام اهل روسری پوشیدن نیستم فقط شال میپوشم

سه مدل ادویه مثل تخم گشنیز و آویشن و پودر لیمو امانی هم دادم مادرشوهر

یه کتری استیل کوچیک دمنوش و یه ماهیتابه بزرگ درب دار چدن قبلا ز خونه مامانم طمع کردم آورده بودم دیدم دوساله که آوردم دریغ از یه بار استفاده اونم گذاشتم برگردونم به خود مامانم

گلخونه ام رو مرتب و تمیز کردم و گل‌هایی که قلمه میخواست رو چیدم گذاشتم واسه خواهرم بیاد ببره دوتا از گلدون کوچیکهام رفت توی راه پله یکم گلخونه خلوت تر شد 

در روز خیلی رو دور تند کار میکنم و یه اخلاق خوبی که دارم دلبسته وسایل چه آشپزخونه و چه لباس نیستم خیلی راحت مثل آب خوردن رد میکنم میره واسه همینه که زود داره خونه ام خلوت میشه