مینیمالیست شدن یعنی چی؟

بله درسته 

آشفتگی ذهنی ایجاد میکنه وسایل راکت خونه

عجیب  ترین چیزی ک شنیدم😬😬😬😬

لباس مجلسی اسمش روشه دیگه مناسب مجلسه.حیف چی اخه؟

خروجی یه گیره مو که شکست.

دوتا گیره مو گرفتم برای حجم موهام کوچیکن خیلی پشیمون شدم از خریدنشون.

دوتا هم کش مو گرفتم اسمشون نمیدونم چیه ولی از اینا مثل سیم تلفن پیچ پیچی هستن.جنس خوبی داره از خریدش راضی ام.

این حق تعلق داشتن به وسایل خیلی بده

بااینکه میگید وضعشونم خوبه

میتونه اونهایی رو که لازم نداره ببخشه به نیازمندا

ما تو خیریه هیئتمون وقتی یه عکسهایی رو میذارن کانال هییت واقعا احساس بدی پیدا میکنم از انباشت وسایلی که تو خونه خیلیا بلااستفاده ست و واجب یه خونه هایی هست و کسی نمیرسونه دست نیازمندا

الان به این عکس نگاه کنید 

بنده خدا تکه تکه موکت رو کنار هم گذاشته و فرش نداره 

و خیلی ازما..... 😔

به نظرم باید خیلیا این چیزها رو ببینن تا بتونن از وسایلی که براشون غیر قابل استفاده ست دل بکنن و ببخشن و دلی رو خوشحال کنن

🥴🥴🥴

قلبم

🥲 دقیقا  عزیزم

یه وضعی 

یادم اومد یه چیز دیگه 

ما که کلا خانوادگی نه خانواده پدر نه مادر چیزی به نام زیر سفره ای نداشتیم 

تازه ازدواج کردیم و مادر شوهر و جاریم اینا که تو یه خونه باهم زندگی میکردن دعوتمون کردن

و دیدم اینا زیر سفره ای پهن کردن 

بعد خدا شاهده برای ۸نفر آدم بزرگ

یه سفره ۴نفره پهن کردن

من هنگ کردم 

جالبه دور تا دور سفره نشستن و عین خیالشون نبود 

پاهای همه به هم گیر میکرد

پا رو پا بودیم

احساس خفگی شدید

دفعه دوم دعوت شدیم

گفتم فلانی سفره کوچیکه 

بزرگ رو بیارم .گفت نه بزار صمیمی بودن رو میرسونه کوچیک باشه😐😑

یاد اهنگه افتادم عجییییب بود نبود غریب بود نبود 😅

ماکسیمال که هستن بعضیا هیچ

استفاده نمیکنن از یه سری وسایل چون دلشون نمیاد

اون وسایل خراب میشه دلشون میسوزه 

حتی جسد اون چیزا رو نگه میدارن که استفاده هم نکردم به چه زودی خراب شد🫠🙃🙂

😄😄😄😄

یه تجربه از این بگم بهتون دوستان عزیز 

با خانواده همسر یا اشنایی 

اگه مثل من تو یه آپارتمان هستین

یا تو یه کوچه هستین 

خروجی هاتون یا همون بهتر بگم هرچیزی میخواین رایگان ببخشین یا بفروشین سعی کنید وسایلتون رو 

دزدکی اونا انجام بدین

هروقت اونا رفتن بازار یا رفتن شهرستان بهترین موقعیته😄🤪

الان یاد گرفتم که هیچ چیزی درمورد خروجیام بهشون نمیگم

اوایل بود که از خونه خواهرم کلی لباس دست دوم اوردم دم در خونمون پدر  شوهرم  ایستاده بود 

گفت اینا چیه منم ساده 

گفتم لباسه وسایله برای بچه های فلانی که از اقوام ایشون بود

چشمتون روز بد نبینه 

با من یه هفته همه شون قهر کردن😅

حالا خوبه از خواهرم بود 

خواهرم دستم داد پیرمرد پدر شوهرمم دید 

......من از اون روز یادگرفتم هرچی خروجی بدم تایمی باشه این ها نباشن تو ساختمون😉🫠

احتمالا سفرشون یه مشکلی داشته یا میخواسته سفره کوچیک باشه که پر دیده بشه 🤔

نه صمیمیت ما رو میرسونه خواهرجان

دوتا سفره بزرگم داشت

اونا بسکه استفاده نشدن چسبنده شدن و تو کابینت 

حالت خراب گرفتن

بد دلش سوخت که از اینا استفاده هم دلم نیامد بکنم اینجور شدن

تو اون سفره نون .سبد سبزی. لیوان آب یا نوشابه..کلی قاشق چنگال بیخود 

ما بشقابمون تو دستمون بود و رو پامون  یاد ایام افتادم تپش قلب گرفتم🤭🙂

خداروشکر چند ساله دعوتی نمیریم دعوتی نمیدیم 

فقط بو بپیچه تو ساختمون بخاطر دل خودمون یه بشقاب میبریم بر همدیگه 

و عالیه اینکار