مردها توی این مسایل به شدت تحت فشار قرار میگیرند. نمیدونن واقعا باید چیکار کرد. چون هم خانومشون رو میشناسن و هم مامانشون... و نه میشه از خانم دوری کرد و تبری جست و نه از مامان... واسه همینه توی موقعیت نمیدونه چی بگه... البته میدونم به شدت تحت فشاره...
حالا اینکه قهر میکنه و شما رو مجبور به عذرخواهی میکنه این دیگه خیلی عجیبه... تحصیل علم با یادگیری روشهای زندگی خیلی فرق میکنه و نمیتونه تضمینی برای زندگی بهتر باشه...
باید بشینین و حرف بزنین، ساعتها و نتیجه بگیرین که چی میخاین از زندگیتون و شوهرتون... اونطوری شاید بهتر بتونه تصمیم بگیره و اگر واقعا نمیتونه دست برداره از مادرش و همیشه شما محکوم میشین باید تصمیم دیگه ای بگیرین.
یه تصمیم جداییه و یکی هم بیخیال شدن نسبت به ادمهای بی اهمیت! برین و بیاین ولی کم اهمیت باشه براتون!
اگر جای شوهرتون بودین چیکار میکردین؟