مسابقه ویژه "روز مادر" در نی نی سایت

ایییی جان😘😘😘😘

چقد خوندن خاطراتتون لذت بخش بود...ارزوی مادر شدن منو هزار برابر کرد...توروخداااا از صمیم قلبتون دعا کنید واسه ماها..

يا خدا....

چرا؟

عزیزم از خوندن متنت اشک توچشمام جمع شد و یه قطرش چکید رو دست نی نی دوماهم که تو بغلم بود خدارو قسم دادم به پاکی بچم که شما هم به زودی مامانه یه نی نی کوچولوی خوشکل بشی ناامید نباش خدا دراوج ناامیدی هم دستت رو ول نمیکنه😘

ممنونم عزیزم ان شاالله خدا بچتو خوشبخت کنه من در مرحله طلاقم برا همین گفتم تکلیفم با خودم مشخص نیست دعا کن بتونم جدا بشم از این آدم پست فطرت دوست ندارم بچم فرشته ی بیگناه از این آدم بی مسئولیت لاعبالی و از خود راضی باشه. 

 خیر و بچتو ببینی ان شاالله 

الان چند سالتونه ؟ 

ایشالا که هرچی خیره پیش بیاد و بعد ازاین طعم خوشبختی رو بچشی

وقتی که فهمیدم دارم مامان میشم اول از همه به همسرم خبر دادم. 

با خوشحالی وقتی که از سرکار اومد، بی بی چکم رو که مثبت شده بود بهش نشون دادم و اونم خیلی خوشحال شد😄

مختصرو مفید.عضویت مبارک

پسر عزیزم فقط میتونم لحظه ای که روی تخت اتاق درد بودم و دکتر به ماما گفت سریع ببریدش سزارین رو برات بنویسم .اون لحظه تمام دنیا تمام دنیا روی سر من خراب شد دکتر طوری گفت که گفتم دیگه تموم شد .فقط زار میزدم میگفتم چی شده؟ چی شده؟به همه التماس می کردم تو رو خدا زودتر منو ببرید اتاق سزارین بچم داره می میره . اصلا دلم می خواست بدون بی حسی با یه چاقو خودم شکمم رو پاره کنم تا تو زودتر بیایی عزیزم.

وقتی دکتر تو رو توی دلم دید گفت اخیه چه بچه لاغری اما سرش بزرگه .یه کمی خیالم راحت شد.چشمام تار میدید وقتی پرستاره تو رو گرفت بالا تا ببینم بعدش دیگه بیهوش شدم .وقتی بعد از دو ساعت به هوش اومدم فقط می گفتم بچم کو چی کارش کردید . پرستاره گفت گریه نکن تا برات بیارمش  .اولین شبی که کنارم توی بیمارستان خوابیدی بهترین شب عمر بود اصلا نخوابیدم و بهت نگاه می کردم تو هم منو نگاه می کردی .ان شا لله مادر شایسته ای برابت باشم تو شایسته بهترین هایی گل من .انشالله همه اونهایی که در انتظار بچه هستند دلشاد شوند و به حق علی و فاطمه (ص)

من شما رو خیلی دوس دارم

خیلی از شما تعریف شنیدم 😳😘