ممنون عزیزم .فدات بشم ...
چون به دکتر گفتم به مامانم بگم ....گفت خونریزی داری احتمالا سقط بشه ...
اصلا بقیه حرفاشو نشنیدم ...
خیلی بد گفت ..خیلی ...انگار دنیا رو سرم خراب شد...اصلا از دیروز حالم صددهشتاد درجه عوض شده ..خیلی ش ارژ بودم و امیدوار ...انگار ته دلم خالی شده ...
کاش ازش نمیپرسیدم .که این حرف رو بزنه ....
شانس منه اصلا خوشی نیومده بهم هر وقت خواستم از ته دل شاد باشم و بخندم..از دماغم در اومده یا اولش یا اخرش ..
ببخشید ...درکم کنید به کسی دردم رو نمیتونم بگم جون نمیفهمن من چی میگم ...
خواستم با شماها درد دل کنم ...
شرمنده...بازم توکلم به همون خدایی هست که خودش بهم داده .انشاالله خودشم حافظ و نگهدارش باشه .و سالم بیاد بغلم ..منم مثل خیلی خانمها بشینم با بچه ام زندگی عادیم رو بکنم .منم دغدغه هام .شیطونیهاش باشه و اذیت کردنشان ..
بازم خیلی شرمنده اینجا حرفم رو نگم داغون میشم ...
عیدتونم هم مبارک باشه ...انشاالله برای همه خیر باشه .خبرای خوب تو لین هفته باشه براتون .و به زودی زود مامان شدن خودت عزیزم ...