بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

آخی سها جون عزیزم بخدا نوشته رو خوندم اشکم واست در اومد ایشالا به حق امام زمان خدا خودش کمکت کنه و دوتا بچه ناز مثه همین عکس که گذاشتی بهت بده بخدا هممون تو این راه مامان میشیم فقط دیر و زود داره درسته هر چی بیشتر میگذره آدم داغون میشه ولی خوبه همیشه امید داشت که بالاخره به دست میاد و نتیجه میگیریم . من کلا آدم استرسی و افسرده ای هستم ولی خدارو شکر میکنم که تو این راه تو هر مرحله زندگیم همسرم کنارم بود و با حرفاش بهم امید میاد همیشه بهم میگفت توکلت به خدا باشه امیدت رو از دست نده . حالا منم به تو میگم عزیزم همیشه امید داشته باش درسته سختی زیاد کشیدی ولی تو هر مرحله و پروسه ای بگو دارم تلاش میکنم بالاخره میشه . والا من هیچ وقت فکرش رو نمیکردم بار اول مثبت بشم و کلا هیچ امیدی نداشتم ولی نسبت به روزای قبلم بی خیال بودم که فک میکنم این بی خیال بودن خودش تاثیر داشت . یه چیز دیگه هم بگم که من کلا هیچ مشکلی نداشتم و همسرم کاملا سالم بود فقط بخاطر این استرس لعنتی نشد طبیعی مامان بشم که بارها دکترا بهم گفتن فقط مشکلم از استرسم هست. الانم بعضی وقتا به اون روزای که همش با استرس سر شد فکر میکنم دلم میگیره .یعنی فکرشو بکن ماهی فقط ده تا بی بی چک میزدم روانی شده بودم . عزیزم ببخش طولانی شد . ایشالا تو این مدت نتیجه بگیری و سال دیگه بچه هات بغلت باشن. من تو این مدت خیلی نذر کردم که فک میکنم تاثیر داشتن .مثلا یکیش این بود که نذر کردم خدا بهم بچه سالم بده هر سال مراسم شیرخوارگان بچم رو ببرم و شیر و کیک پخش کنم بخدا امسال رفتم به فکر همه منتظرا بودم یعنی تو ماشین قبل اینکه وارد مراسم بشم از همونجا اشکام جاری شدن دخترم بقلم بوده به یاد همتون گریه کردم و دعا کردم . واقعا مادر شدن حس قشنگیه مخصوصا واسه ماها که به سختی به دست میاریم . منکه الان گاهی دلم واسه روزای بارداریم که دخترم تو شکمم تکون میخورد و من همش با استرس سر میکردم تنگ میشه که چرا با خوشی سر نشد بخدا الان دخترم همش دل درد داره کولیک داره همش مال اون استرس های بارداری من هست این طفلی هم داره اذیت میشه  .  ایشالا خدا هیچ زنی رو ازین نعمت بزرگ  بی نصیب نذاره 

عزیزم ثمین جون داره درمانشو ادامه میده.چند صفحه قبل پست گذاشته.نمیدونم دقیقا از کجای تاپیکو نخوندی،چون ثمین جون دفعه ی قبل مثبت شد اما بتاش اومد پایین

ان شاالله که به‌زودی مامان میشه و نی نیشو به سلامتی بغل میگیره

باور نميكنم خدا به كسي بگويد: "نه...!"

خدا فقط سه پاسخ دارد: چشم

یه کم‌صبر کن

پيشنهاد بهتري برايت دارم!

حق با تویه

من مامان بدی ام که با این فکرای بیخود نی نیمو اذیت میکنم

چقدر این مرد با شخصیت با زنش برخورد میکنه😁

از این نظر دوستش دارم😄

عه استیکر  گذاشتی؟😍😍😍😍😍

من آبی بذارم یا صورتی؟😉😉😋

نه عزیزم.ایشالا سیکل بعد از تزریق آمپول. ۱۱ آذر باید نصفشو بزنم‌.

سلام مبارکت باشه خواستم بپرسم شما بعد انتقالامپول hcgداشتی ?

بی بی هم قبل ازمایش زدی؟

مبارررررکت باشه عززززیز دلم💚💛

التماس دعای مخصووووووص🍃🍀

اره منم ..اینم نباشه تحمل روزا برام سخته ..

تیکر گذاشتی ..مبارکت باشه ...❤❤

منم میخوام .ارزوی تیکر داشتم والا ..😂😂😂

چطوری باید بذاری چند هفته ای.

فکر کنم تقریبا تاریخ  زایمانمون نزدیک هم باشه ..همین طور هانا جون .ادمک و چند تا از دوستان دیگه ... 

از اولین روز اخرین قائدگی حساب میشه .چطوریه ؟؟؟

یادته میومدی میگفتی مدام تو دستشویی موندم .. حتما رفتن نی نی ها و تموم شد... دیدی مامان شدی مهربون؟؟

با اون حال خوبت منم دعا کن💚💛

مطمعنم یروز همینجا مامان شدن تورو جشن میگیریم نیکی جون💚💛

اونروز خیلی نزدیکه🍃🍀

مهررربون یه حسی میگه توام مادری💚💛

وووای دقیقا مث همسر من...

هر صبح که پامیشم میگم دوتا آزمایش دارن،فلانی پانکچر اون یکی انتقال😁😆

 دیگه خودش عادت کرده میگه خانوم کیا مثبت شدن صلوات بفرستم😍

ایشالا دل همه دوستای گلم یکی یکی شاد بشه🍃🍀

سارا تو نت نگاه میکنم انگار حرکتش زیادم خوب نیست خیلی نگرانم کسی هم اینجا نگاه نکرد.دخترا لطفا کسی از ازمایش اسپرم سر در میاره راهنماییم کنه نگرانم