بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

هيچى عزيزم هيچ كارى نكردم 

بعد از انتقال بايد خيلى سريع بلند مى شدم حتى ٥ دقيقه هم دراز نكشيدم  حتى برعكس دو دفعه قبل كه همسرم ماشين و مى ياورد تا دم در مركز اين دفعه پياده تا ماشين رفتيم روز اول و دوم چون شنبه و ١شنبه بود بيشتر كارهارو همسرم كرد من دراز كشيدم اما هر ١ ساعت بلند مى شدم و تو خونه راه مى رفتم از روز سوم هم همه كارهارو خودم انجام دادم خريد و آشپزى

تنها فرقى كه اين دفعه داشتم اين بود كه پروژسترون ١٠٠ ميلى گرم روزى ٣ تا داشتم چون سرى قبل اصلا پروژسترون هم نداشتم هر دو بار هم سيكلم نچرال بود و  اين بار جنينم  هم بلاست بود

علايم از فرداى انتقال فقط شديدا سردم بود با اينكه خيلى گرمايى هستم هنوز هم بايد لباس زياد و حتى با جوراب بخوابم كه قبلنا اينجورى نبودم و همون دردهاى پريودى مخصوصا كمردرد كه هنوزم دارم اما اين دردها تا ١ هفته قبل پريود براى من كاملا عادى بود تا جاييكه من اصلا به اين دردها مشكوك نشدم چون هميشه داشتم

لك لانه گزبنى هم اصلا نداشتم 

و از روز اول انتقال سوپ ماهيچه خوردم و روزى يه برش آناناس به همراه وسطش كه سفته

ايشالا اين اطلاعات برات مفيد بوده باشه عزيزم🙏🏼🌸و به زودى زود شاهد باردارى خودت وهمه منتظرها باشم🤰💕🌸

اينم يادم رفت اضافه كنم حتى قبل اين انتقال يه روز آلمان با به دكتر آلمانى وقت داشتم مى خواستم برام پى آرپى كنه اما اصرار داشت كه بايد قبل از تخمك گذارى اين كارانجام بشه و تنها وقتى كه مى تونيم بهت بديم فردا صبح ٨:٣٠ هست

منم اون روز كلى راه با همسرم تا آلمان رفته بوديم همسرم گفت هتل بگيريم تو بمون و من بر مى گردم چون صبح زود بايد بايد سر كار مى بود

ساعت هم ٦ غروب شده بود خلاصه بينهايت دو دل بودم كه انجام بدم يا نه اما خلاصه بعد از كلى دودلى گفتم نه نمى تونم الان تو اين شرايط آمادگيشو ندارم و برگرديم خونه

اما چرا دروغ ته قلبم يكى مى گفت بمون يكى مى گفت نمون برو.

تو راه خيلى با همسرم حرف زديم همون جا گفتم اگه قسمت من و تو بچه دار شدن نباشه حاضرى سرپرستى يه بچه رو به عهده بگيريم؟

به خدا گفته بودم مثل همه دلم مى خواد از وجود خودمو همسرم باشه اما اگه به هر درى بزنم و برام بازش نكنى اينجا نشه آلمان هم نشه ايران هم بيام نشه من اين كارو مى كنم 

نمى دونم حس مى كنم اون شب خدا صدامو بيشتر از هميشه شنيد چون اشكم بند نمى يومد شايد خدا مى خواست ازم اينو بشنوه چون قبلنا كه هيچوقت به فكر باردارى هم نبودم مى گفتم من اين كارو نمى كنم

شايد خدا مى خواست بهم درس بده كه تا تو شرايطش قرار نگرفتم اينقدر محكم نگم نه نمى كنم اين كارو 

شايد بايد به اين حس مى رسيدم كه زندگى خيلى پستى بلندى داره و هيچوقت مطمين از چيزى نباشم

منم روز ده داشتم به حدی که واقعان ترسیدم ..ولی شیاف زدم الان اصلا ندارم ..

اول زنگ بزن به مرکزت یا دکترت.

چون من قبلن اینطور شده بود زنگ زده بودم .فقط گفت شیاف رو اضافه کن تا روز ازمایشت ...

استرس نگیر .به فال نیک بگیر که لانه گزینی هست ..

انشاالله که با بتای عالی میای روز ازمایش.با کلی خوشحالی.

واسه منم دعا کن ..

سلام دوستان .. سوالی داشتم ممنون میشم مثل همیشه جوابشو بدید .. خانمهایی که انتقالشون خداروشکر مثبت بود جنین هاشون فرش بوده یا فریز؟؟ من تا اونجایی که تاپیک رو دنبال کردم و از مطب دکترم شنیدم اکثرا فریزها نتیجه گرفتن ، نظر شما که قدیمی ترید توی تاپیک چیه؟؟؟  

ممنون ازي جون امروز رفتم مركز گفت اول ازمايش بده دادم جوابش 1ونيم ظهر مياد خدا كنه ك مثبت باشه اخه دكترميگفت بي بي مثبت كاذب هم داره 

منم دقیقا از روز ده داشتم. بیشتر از لکه بینی بود.

هنوزم کم و بیش دارم.

ولی ربطی به منفی شدن نداره.

نگران نکن خودتو.استراحت و شیاف و اگر لازمه آمپول چاره کارشه.

منم فریز بودم.

ولی فک نکنم فرق خاصی باشه.

هر کدوم یه خوبی ای داره یه بدی ای.

خيلي ممنون از پاسخ خوبت گلم

ممنون انا جانم

ان شاالله که مثبته ، خیالت راحت باشه دوستم

خداروشکر که مثبت شده واستون ، شما قبل از انتقال باز دارو مصرف کردین؟؟ چ مدت؟

سلام 

بچه ها یی که ابن سینا میرید...نمیدونیین دوشنبه کدوم دکترها هستن؟

سلام. دوستان به نظرشما رانندگی ضرر نداره؟

من میخواستم برای شروع سیکل برم ..سه شنبه با ط را زی وقت گرفتم ..ولی الان پریود شدم 😢فعلا فقط در حد لک هستش ..به نظرتون دیگه سه شنبه نمیتونم برم ؟

من امپول hcgنزدم اصلا