عزیزم توروخدا انقدر خودتو زجر نده.....
به خدا اونطوری که فکر میکنی نیست.....
به نظرم بیشتر به خاطر فشار و استرسی که روت هست اینطوری شده.....
من نمیخوام از دکتر دفاع کنم چون هر چی باشه هیچ کدومشون صد درصد درکمون نمیکنن.....
ببین عزیزم همین ت و ک ل ی که میگی خیلی بهت آرامش داده و منم همیشه ازش آرامش گرفتم، چند مدت پیش یکی دقیقا همین حالیو که با ط ر ا ز ی تجربه کردی باهاش تجربه کرد.....
الان با حی خوبی که به ت و ک ل ی داری اصلا باورت میشه همین حرفهایی که در مورد د ر ا ز ی زدیو یکی در مورد ت و ک ل ی بزنه؟؟
اولا یادت اینام روز خوب و بد دارن.....
ماهام روز خوب و بد داریم.....
شاید با استرس کمتر وارد اتاقش میشدی حس بهتری داشتی.....
یا شاید روز دیگه ای باهاش ویزیت شده بودی الان یه حس دیگه ای داشتی.....
ضمنا ویزیت بعدی که رفتی دقیقا به این دید برو که ویزیت اولته.....
دکتر اولا این جزئیات یادش نیست.....
دوما کینه ای نیست که بخواد به خاطر این چیزا کار خودشو خراب کنه....
پس این دفعه جوری برو انگاری دوباره میخوایی از نو شروع کنی.....
من خودمم بارها شده بود بهم بتوپه اما خیلی وقتام شده بود کلی باهاش درد دل کردم.....
جزء دکترایی هست که بیشتر برخورایی که باهاش داشتم بهم انرژی + شاده.....
مطمئنم به کرات تجربه ش خواهی کرد.....