متاسفانه تو مملکت ما پزشکا خودشون رو در جایگاه خدایی میدونن. تمام عقده های باز نشده دوران زندگیشونو سر بیمار تلافی میکنن. میدونم چی میگی و چه حسی داری
تجربه شو داشتم
یه مشکل پوستی داشتم که بهم گفتن سرطان پیشرفته خون ه. دکتر پوستم بهم گفت یا باید درمان نازایی رو متوقف کنی و شیمی درمانی و پرتو درمانی رو شروع کنی.... یا پیگیر بارداریت باشی هر چه سریعتر و بعد از اون شیمی درمانی. گفت با پزشک زنانت مشورت کن
منم ۱۰ ساعت راه رو کوبیدم اومدم مشهد. قبلش با کلی التماس تونستم با دکتر منصوری وقت بگیرم.
وقتی رفتم تو اتاقش به قدری به هم ریخته بودم که با بغض حرف میزدم. گفتم خانم دکتر من از وقتی اومدم مرکز نوین به خاطر اسم و رسم شما اومدم. چون تو مطب مورد نازایی قبول نمیکردین مجبور شدم بیام اینجا.... اما تو این مدت که اینجا میام من فقط یک بار شما رو دیدم. هر دفعه یکی نسخه میکنه و یکی نظر میده... من الان تو همچین وضعیتی گیر کردم ... زندگیم زناشوییم به این درمان نازایی بسته است و عمر خودم به اون یکی درمان.... من چیکار کنم؟
اونم نه گذاشت نه برداشت گفت خانم من بیکار نیستم اینجا دم به دقیقه بیام تو رو سونو کنم. کارای مهم تر از این دارم. از صبح اتاق عمل بودم خسته ام گوشم از این حرفا پره.
آب سرد رو سرم ریخته بودن. سرجام خشکم زد.... من کسی بودم که داشتم برای زندگیم جلوش بال بال میزدم و اون اینطوری برخورد کرد
دیگه هیییییچی نگفتم. حتی موقع بیرون رفتن خسته نباشید و خداحافظی هم نکردم چون اصلا زبونم کار نمیکرد
مات و مبهوت از مطب اومدم بیرون یهو بغضم ترکید. گفتم خدایاااا منو به کی واگذار کردی
دلم از دست بنده های خدا خیلی شکسته است😔
حال بد الانت رو درک میکنم. خواستی از بلاتکلیفی در بیای تو یه برزخ بزرگتر گیر کردی
من که خودمو سپردم به خدا. تهش هر چی میخواد بشه دیگه کاری از دست من برنمیاد
تو هم خودتو بسپار به اونی که شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
انشالله که آزمایش ها خوبه. تو کاری که باید میکردی رو کردی. آزمایش دادی پیگیر مشکل بودی. دیگه بیشتر از این کاری از دست تو برنمیاد. اون دکتر اگر هم با دقت نگاه میکرد شاید بازم تو روند درمان مرتکب اشتباه میشد.
خودت رو بسپر تنها قدرت واقعی که تو جهان وجود داره
همونطور که تو.... شوهرت .... پدر و مادرت و .. و.. و رو خلق کرد بچه تو رو هم میتونه سالم خلق کنه