عزيزم من مادر و خواهرام و مادرشوهرم مى دونن و مطمينم كه به هيچ كى نمى گن حتى به خواهرشوهرم
اما به دوستاى خيلى نزديكم هم نگفتم چون نمى خواستم در مورد همسرم چيزى بدونن به هيچ وجه.
بعضى وقتها آدم به جايى مى رسه كه دلش مى خواد با كسى كه ازش خيالش ١٠٠٪ مطمينه حرف بزنه و درددل كنه من اين اطمينان رو فقط در مورد مادر و خواهرام دارم كه از ناراحتيم ناراحتن و از شاديم شادترين
به مادرشوهرم هم گفتم چون همسرم عمل واريكوسل داشت نمى خواستم بى خبر باشه هر چند كه تا الان هم همسرم نمى دونه مادرش مى دونه اما تو كشور غريب و تك و تنها بودن و بيمارستان و عمل و بيهوشى چيزى نبود كه بخوام از مادرشوهرم قايم كنم
چون مطمين بودم بيشتر از هر كسى براى پسرش انرژى مثبت مى فرسته و دعا مى كنه
به نظرم خودت بهتر اطرافيانتو مى شناسى و بهتر مى دونى كه كى مى تونه محرم اسرات باشه در نهايت